معرفی خوزه ایمیلیو پاچکو
شاعر معاصر مکزیک
معرفی و ترجمه ی اشعار از اسپانیایی به فارسی : ابوذر کردی
خوزه ایمیلیو پاچکو برنی (José Emilio Pacheco Berny )شاعر ، منتقد ، روزنامه نگار ، داستان نویس و نویسنده ی معاصر مکزیک است که در تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۳۹ به دنیا آمد و متاسفانه در تاریخ ۲۶ ژانویه ی ۲۰۱۴ برابر با ۷ بهمن ۱۳۹۲ از دنیا چشم فرو بست .
پاچکو را به عنوان یکی از بزرگ ترین شاعران معاصر مکزیک قلمداد می کنند . برنده ی جایزه ی فستیوال ادبی برلین برای این شاعر حوزه ی آمریکای لاتین اسپانیایی زبان (hispanoamericana) و همچنین برنده ی جایزه ی ادبی سروانتس به سال ۲۰۰۹ پرده از اهمیت این شاعر در حوزه ی ۲۰ کشور اسپانیایی زبان در دنیا از جمله کشور مکزیک برمی دارد .
یکی از جایزه ی های مهم ادبی دیگر که وی برده است جایزه ی تاج گل طلایی در استروگای مقدونیه به سال ۲۰۱۳ است ، جایزه ای که شاعرانی چون محمود درویش ، ادونیس ، اوجنو مونتاله ، توماس ترانسترومر، تد هیوز ، آلن گینزبرگ و … برده اند .
Bajo el mismo imperio que el verano ha roído
Se deshacen los días.
En el último valle
La destrucción se sacia
En ciudades vencidas que la ceniza afrenta.
La lluvia extingue
El bosque iluminado por el relámpago.
La noche deja su verano.
Las palabras se rompen contra el aire.
Nada se restituye ni devuelve
El verdor a la tierra calcinada.
Ni el agua en su destierro sucederá a la fuente
Ni los huesos del aguila volveran por las alas.
عناصر شب
حکمران مطلقی است تابستان
که روز ها را به تاراج خود برده است .
درون دره ی واپسین
ویرانی سرازیر گشته .
میان شهرهای برباد رفته ، خاکسترها زبانه می کشند .
باران بند آمده
جنگل می درخشد .
شب به سوی تابستان رها شده است .
واژگان در راستای نسیم شکست خورده اند .
نه جنبشی دارند نه خروشی .
سبزینه های خاک ، آهکین گشته اند .
هیچ آبی در راسته ی غمگین خویش به چشمه ای نمی پیوندد .
هیچ استخوان عقابی به یاری بال هایش نمی شتابد .
La falsa vida
Alguien te sigue a veces en silencio.
Se transforman en actos.
Atraviesas la noche en las manos del sueño,
Pero el otro, implacable,
No te abandona: lucha
Contra la irrealidad, la falsa vida
Donde todo es ocaso.
Frágil perseguidor que eres tú mismo,
Lo has obligado a ser, en guardia siempre,
El minucioso espejo que no olvida
زندگی بیهوده
عده ای تو را بارها در سکوت دنبال کرده اند .
وقتی اشیا به خاموشی گراییده اند
مستحیل میان کنش های خویش .
شب میان خواب دست به دست می شود .
اما همه چیز از مروت افتاده است
و معرکه ای نیست که دست از سر تو بردارد
چه زندگی بیهوده ای وقتی واقعیتی در بطن خویش نگه نمی دارد
وقتی همه چیز تصادفی است .
چه مدعی شکننده ای هستی تو
که مجبور هستی باشی
در نگاهبانی همیشگی خویش
چون آینه ی باریک بینی که فراموش نمی شود .
Pompeya
La tempestad de fuego nos sorprendió en el acto
De la fornicación.
No fuimos muertos por el río de la lava.
Nosahogaron los gases. La ceniza
Se convirtió en sudario. Nuestros cuerpos
Continuaron unidos en la piedra:
Petrificado espasmo interminable.
پمپئی[۱]
طوفانی از آتش
مبهوت مان می کند
همچون زنای با محارم .
و ما مردگانی خواهیم بود
که میان رودی از گدازه ها خواهیم ماند .
گاز های مختنق ما را خواهند کشت .
خاکستر ها ، کفن هایمان را خواهند پوشاند.
و میان گورهای دسته جمعی ، متحدالشکل خواهیم بود :
با تشنجی نامتناهی که قوام گرفته است .