بخت
آسمان خم شد
ماه آرام نشست روی کلاه کوه
لبخندی بر لب
دست ستاره ای در دست
بخت خندید
ناپیدای من
همه ی دورها را پیموده است
تکیه
تکیه داده بود
به تن پیر درخت
دیواری
که تن اش را
آفتاب پاییزی
گرم می کرد.
بخت
آسمان خم شد
ماه آرام نشست روی کلاه کوه
لبخندی بر لب
دست ستاره ای در دست
بخت خندید
ناپیدای من
همه ی دورها را پیموده است
تکیه
تکیه داده بود
به تن پیر درخت
دیواری
که تن اش را
آفتاب پاییزی
گرم می کرد.
مدیریت سایت
عضویت در خبرنامه
درخبرنامه ما عضو شوید
دسترسی سریع
لینکهای مفید
راهنمای خدمات
نشانی ما
تلفن های تماس