دو شعر از علیرضا نوری

دو شعر از علیرضا نوریعلیرضا نوری

 

اجاره ای

 

فقط دستهایم هستم

با چشمهایی رنگ رو رفته

و سطرهایی که از بیراهه میروند…

به لباسهایت پناه ببر

از دوستت دارم اجاره ای

آغوشی که در یک چشم به هم زدن تمام شد

 

من تنهامیتوانم

یک اسم باشم  در اتاق بغلی

و یک در بسته کافیست

که ثابت کند نیستم

 

عشق 

بارها

قبل از این سطرها

حتی قبل از اولین شاعری  که از کوه پائین آمد و

نمیدانست چگونه شاعریش را اعلام کند…

همیشه بوده

با یکی که چند کلمه کم داشته..

 

اما تو 

فقط بخند

به  روسری که باد هر لحظه دور تر می برد

ومدام به نشانه ها چنگ نینداز 

که ثابت کنی

قبلا هم اینجا بوده ام 

با تو

که بیشتر مثل دستهایت حرف میزدی  …

نه!

به چیزی فکر نکن

ما فقط اسمهای مختلفی داریم

 

 

اشتراک گذاری: