دو شعر از لِئونیداس لامبُرگینی / ترجمه از اسپانیایی: ابوذر کردی

دو شعر از لِئونیداس لامبُرگینی Motarjem image 2 - Copy
ترجمه از اسپانیایی به فارسی : ابوذر کردی
اشاره :
لِئونیداس لامبُرگینی (Leónidas Lamborghini ) یکی از مهم ترین شاعران معاصر کشور آرژانتین است .
وی متولد ۱۰ ژانویه ۱۹۲۷ در شهر بوینوس آیرس پایتخت آرژانتین و متوفی ۱۳ نوامبر ۲۰۰۹ در همین شهر است . وی برادر نویسنده ی معروف آرژانتین به نام اُسبالدو لامبُرگینی ( Osvaldo Lamborghini ) است .
لئو ، تحصیلات دانشگاهی خویش را در سال ۱۹۴۶ در رشته ی کشاورزی در دانشگاه ملی بوینوس آیرس شروع کرد و بعد از فراغت از تحصیل مشغول به کار صنعتی شد . در سن پنجاه سالگی وارد عالم مطبوعات شد . بین سال های ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۰ در مکزیک به همراه خانواده ی خویش به سر می برد و سپس به زادگاه خویش بازگشت.
لئو دو باز ازدواج کرد بار اول با هیلدا اُخِدا ( Hilada Ojeda ) و بار دوم با گِراسیلا آدِلما تورِسیلاس ( Graciela Adelma Torrecillas ) که از دومی صاحب چند فرزند شد .
به گواه منتقدان شعر لئو ، شعر کنشمند و دارای خصیصه های سرشت نمای اجتماعی و انسانی معاصر است ، کلمات و عباراتی که مبین زندگی و زیست اداری و سازمانی انسان هاست که سعی می کند با زبانی ساده به سرزنش و شکایت از آنها بپردازد .
لئو حدود سی مجموعه شعر و ۳ رمان منتشر ساخت و توانست در طول حیات مطبوعاتی خویش مقالات ارزنده ای نیز به طبع رساند .
لئو در طول حیات شاعری خویش توانست جوایز زیر را از آن خویش کند :
• جایزه ی لئوپولدو مارِچال (Premio Leopoldo Marechal ) به سال ۱۹۹۱
• جایزه ی بوریس بیان (Premio Boris Vian ) به سال ۱۹۹۲
• دیپلم افتخار موسسه ی کونِکس واقع در شهر بوینوس آیرس (Diploma al Mérito Konex ) به مدت ۵ سال از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۳
• جایزه ی آرتورو خاورتچه (Premio Arturo Jauretche ) به سال ۲۰۰۵
اکنون ترجمه ی دو شعر از وی:

El solicitante descolocado

Desempleado
buscando ese mango hasta más no poder
me faltó la energía la pata ancha
aburrido hace meses, la miseria
busco ahora trabajo en la era atómica
dentro o fuera del ramo
si es posible.

Todos los días abro el mundo
un jardín de esperanzas
en la sección empleados
voy clasificándome
atento
este aviso me pide.

Entonces
a escribir con pasión y buena letra
adherido con lealtad
—ser claro—
escucho el ruego del ruiseñor
uniendo lo primitivo a lo culto
la inspiración a la escuela
trato de seducir
con mis antecedentes.

Solicitud detállame
el que suscribe
práctico en desorganizar
está deseando
ganarse un pan en tu establecimiento
hombre de empresa
casilla de correos.

اختلال کاربردی
از کار افتاده
چنان در تک و پوی درخت انبه ام
تا دیگر رمقی نماند
و پاهای پهن ام
بی هیچ توانی
کوفته برای ماه ها ، فلاکت
اکنون در جست و جوی شغلم
در زمانه ی انرژی هسته ای
درون یا برون دسته ی گل ها
در هر صورت ممکن .

تمام روزها می گشایم جهان را
باغچه ای از آرزوها
در شعبه ی کارفرمایان
می روم تا طبقه بندی شوم
محتاط
شاید این آگهی بخواهد مرا به کار گیرد ..

و سپس
برای نوشتن با شور و با حرف های قشنگ
و پیوست آن با وفاداری
– شفاف بودن –
به نیایش کوچک گنجشک ها گوش می دهم
وقتی برای مراسم ابتدایی خویش گرد هم می آیند
الهامی برای مدرسه
مسیر اغوا
همراه با خاطرات خویش .

کاربردی همراه با جزییات خویش
می رود که پشت نویسی شود
کاربردی وسط اختلال
این خود آرزویی است
باشد که لقمه ای نان به دست آید
وسط استقرار سازمان تو
انسانِ شرکت
انسان پستِ الکترونیکی .

El saboteador arrepentido

En mi rostro está escrita la aceptada
renuncia
tanto vil ostracismo
después supe
el trabajo es salud, es factor
dignifica
y lo otro es el crimen
la poesía maldita
Yo era el brazo derecho ahora no soy nada
Esta guitarra cae ya
volcada de mi alma
su última nota
espera.

خرابکار پشیمان
در پیشانی من
این نوشته نقش بسته است
استعفاء
چقدر بی مقدار است
او که از حقوق محروم ات می کند
آنگاه می فهمم
شغل ، سلامتی است و
شغل ، سازندگی است
شأن می دهد
و دیگری است که جنایت می کند
شعر نفرینی
من بازوی عدالت بودم و اکنون نیستم
این گیتار افتاد و
بر روح من تلنبار شد
آخرین نُت اش
استقامت بود .

اشتراک گذاری:

مدیریت سایت

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید