رفتن به بالا
  • پنجشنبه - 12 تیر 1393 - 08:07
  • کد خبر : ۳۶۰۶
  • چاپ خبر : شعری از اندیشه شاهی

شعری از اندیشه شاهی

شعری از اندیشه شاهی

شعری دیگری بگو
که
انجا کمی زیبا، با لبخند گشوده
خوابم را تصویر میبخشم
حالا تو
کابوس هایم را به رویا های زیبا مبدل کن
که
جاده های تاریک جامعه
ترجمه ی رویا هایم را نمیداند

همچو گرمای باران انسانیت
در فصل تابستان
ناگهان
خوشبحتی، امید، زندگی،عشق،زیتون،هیزم،حقوق
و
و
و
دوباره به نفس کشیدن مجبور میشوند
در سرزمینی که تشنه ی متحد اند

آه، بگذارید که سرزمین من خسته و زخمی است
،بگذارید سرزمین عشق و آزادی باشد
سرزمینم را با  وطن‌پرستی و ملیت پرستی نه آراید
این فرصت بزرگیست
هر انسان اشکار و جسورانه رویاهای وطن اش را
همچو عروسک زیبا
بی ریا
آراسته کند

من و تو
انسانیم
که در آرزوی آزادی نفس میکشیم
اما با لهجه ی سیاسی حرف میزنیم
دماغ های مان بوی مذهب و دین میدهد
در اشاره ی خدا ی میرصیم
که
دنیا همچو کابوس او را تصور میکند.

باورم کن
نگرانم

نگران چشمان ناامیدی
نگران بانوان رویایی ام
نگران وطن که دوباره وطن نشور چه؟
نگرانم
نگرانم
نگرانم

شعری از اندیشه شاهی

شعری دیگری بگو
که
انجا کمی زیبا، با لبخند گشوده
خوابم را تصویر میبخشم
حالا تو
کابوس هایم را به رویا های زیبا مبدل کن
که
جاده های تاریک جامعه
ترجمه ی رویا هایم را نمیداند

همچو گرمای باران انسانیت
در فصل تابستان
ناگهان
خوشبحتی، امید، زندگی،عشق،زیتون،هیزم،حقوق
و
و
و
دوباره به نفس کشیدن مجبور میشوند
در سرزمینی که تشنه ی متحد اند

آه، بگذارید که سرزمین من خسته و زخمی است
،بگذارید سرزمین عشق و آزادی باشد
سرزمینم را با  وطن‌پرستی و ملیت پرستی نه آراید
این فرصت بزرگیست
هر انسان اشکار و جسورانه رویاهای وطن اش را
همچو عروسک زیبا
بی ریا
آراسته کند

من و تو
انسانیم
که در آرزوی آزادی نفس میکشیم
اما با لهجه ی سیاسی حرف میزنیم
دماغ های مان بوی مذهب و دین میدهد
در اشاره ی خدا ی میرصیم
که
دنیا همچو کابوس او را تصور میکند.

باورم کن
نگرانم

نگران چشمان ناامیدی
نگران بانوان رویایی ام
نگران وطن که دوباره وطن نشور چه؟
نگرانم
نگرانم
نگرانم

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه


۵ دیدگاه برای “شعری از اندیشه شاهی”

  • درود

    چه سهل و ممتنع می سرایید شاهیجان

    باید در انتظار جوایز ادبیی معتبری در تهران باشید

  • کابوس هایم را به رویا های زیبا مبدل کن و لطفا دقت کنید شاعر دستور نجات به مخاطب بیچاره میدهد و انگار ما باید این خانم را من این خانم را نجات بدهم از کابوس هایشان کدام کابوس ها خدا می داند و بعد بهشت جایگزین آن کنیم خب آیا این منطق …نیست که دچار افراط زیاده خواهی های کودکانه شده است به این تفکر میخواهید جایزه بدهید ندهید برگردید به بلوغ و بلاغت

  • شعار بود…حرف از ازادی جنگ و هر موضوع مهم دیگه ای وقتی از شعار تبدیل میشه که فرایند زیباسازی انجام شه

  • فتی معطوفی(م کیوان) says:

    با احترام- کار اجتماعی زیبایی بود- م کیوان

  • فتی معطوفی(م کیوان) says:

    با سلام وبااحترام-
    من میگم: این کار اجتماعی بسیار زیبا وسلیسی بود. مفاهیم ومضمون این قطعه بسیارشفاف و با برداشتی ازاد بود؛ که خود /متاسفانه/ کمیاب است! ام من میگم، میبایستی اهنگین و روان/ بدون شکستگی نیز بشود. اوزان قدیم هیچ مقصود من نیست( ) اما روان وهارمون بودن منظور من هست-احساسات وفکر البته مبناست..روز گاری فراخ ارزویش می کنم. م کیوان