رفتن به بالا
  • جمعه - 23 تیر 1391 - 22:52
  • کد خبر : ۵۳۰
  • چاپ خبر : شعری از راینر ماریا ریلکه ترجمه  ی پرستو ارستو

شعری از راینر ماریا ریلکه ترجمه ی پرستو ارستو

راینر ماریا ریلکه

جولای سال ۱۹۱۱/ پاریس

راینر ماریا ریلکه (۴ دسامبر ۱۸۷۵ – ۲۹ دسامبر ۱۹۲۶) از مهم‌ترین شعرای قرن بیستم آلمانی زبان است.

آثار ترجمه شده به فارسی:

  • سوگ سروده‌های دوئینو و سونت‌هایی برای ارفئوس، (مجموعهٔ شعر – نشر مرکز).

  • کتاب ساعات و روایت عشق و مرگ، (مجموعهٔ شعر – نشر مرکز).

  • ویژه ریلکه (درباره ریلکه و آثارش)، کتاب زمان ، (ترجمه و تألیف).

  • شناخت ریلکه، دربارهٔ ریلکه و نوشته‌هایش، نشر دشتستان ، (ترجمه و تألیف).

  • تیموفای پیر، آواز بخوان، مجموعهٔ هشت داستان از ریلکه، نشر خرد آذین (قم).

جلال آل احمد دی‌ماه ۱۳۳۰ در مجلهٔ علم و زندگی نقدی بر بوف کور تحت عنوان «هدایتِ بوفِ کور» منتشر کرد. در این مقاله، آل‌احمد بوف کور را تحت تأثیر آثار ریلکه دانسته است.

ترجمه ی: پرستو ارستو

Mondnacht

Weg in den Garten,
tief wie ein langes Getränke,
leise im weichen Gezweig ein entgehender Schwung.
Oh und der Mond,
der Mond, blühen die Bänke
von seiner zögernden Näherung.

Stille,
wie drängt sie.
Bist du jetzt oben erwacht?
Sternig und fühlend
steht dir das Fenster entgegen.
Hände der Winde verlegen
an dein nahes Gesicht die entlegenste Nacht

.

شب ِ ماه

راه در باغ
تیره
مانند آبشخور ی دراز
بی سروصدا
لابلای شاخه های نرم
پیچ وتابی از دست رفته

آه، و ماه
و ماه
نیمکت ها، به شکوفه نشسته
از
نزدیک شدن ِ درنگ آمیز اش

سکوت ،چه می رَمانَدَ اش.

بیدار شدی آن بالا اینک؟

ستاره بار و محسوس
پنجره روبروی ات ایستاده.

دست های بادها خجالت زده
بر چهره ی نزدیک ات
دور افتاده ترین شب.

راینر ماریا ریلکه

جولای سال ۱۹۱۱/ پاریس

راینر ماریا ریلکه (۴ دسامبر ۱۸۷۵ – ۲۹ دسامبر ۱۹۲۶) از مهم‌ترین شعرای قرن بیستم آلمانی زبان است.

آثار ترجمه شده به فارسی:

  • سوگ سروده‌های دوئینو و سونت‌هایی برای ارفئوس، (مجموعهٔ شعر – نشر مرکز).

  • کتاب ساعات و روایت عشق و مرگ، (مجموعهٔ شعر – نشر مرکز).

  • ویژه ریلکه (درباره ریلکه و آثارش)، کتاب زمان ، (ترجمه و تألیف).

  • شناخت ریلکه، دربارهٔ ریلکه و نوشته‌هایش، نشر دشتستان ، (ترجمه و تألیف).

  • تیموفای پیر، آواز بخوان، مجموعهٔ هشت داستان از ریلکه، نشر خرد آذین (قم).

جلال آل احمد دی‌ماه ۱۳۳۰ در مجلهٔ علم و زندگی نقدی بر بوف کور تحت عنوان «هدایتِ بوفِ کور» منتشر کرد. در این مقاله، آل‌احمد بوف کور را تحت تأثیر آثار ریلکه دانسته است.

ترجمه ی: پرستو ارستو

Mondnacht

Weg in den Garten,
tief wie ein langes Getränke,
leise im weichen Gezweig ein entgehender Schwung.
Oh und der Mond,
der Mond, blühen die Bänke
von seiner zögernden Näherung.

Stille,
wie drängt sie.
Bist du jetzt oben erwacht?
Sternig und fühlend
steht dir das Fenster entgegen.
Hände der Winde verlegen
an dein nahes Gesicht die entlegenste Nacht

.

شب ِ ماه

راه در باغ
تیره
مانند آبشخور ی دراز
بی سروصدا
لابلای شاخه های نرم
پیچ وتابی از دست رفته

آه، و ماه
و ماه
نیمکت ها، به شکوفه نشسته
از
نزدیک شدن ِ درنگ آمیز اش

سکوت ،چه می رَمانَدَ اش.

بیدار شدی آن بالا اینک؟

ستاره بار و محسوس
پنجره روبروی ات ایستاده.

دست های بادها خجالت زده
بر چهره ی نزدیک ات
دور افتاده ترین شب.

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه


۱۰ دیدگاه برای “شعری از راینر ماریا ریلکه ترجمه ی پرستو ارستو”

  • در این شعر چیزی که لمس کردم بیشتر فضاسازی شده تا اینکه مضمون خاصی ارائه شده باشه ! شاید هم به این دلیل که در زمانهای پیش سروده شده و در سالهای اخیر هرکه از جایش بلند شد شاعر شد یه جورایی مفاهیم ناب را در غالبهای مختلف هجو کردن اثرگذاری خیلی ار آثار هم به نوعی کمرنگ شد، همانطورکه از قول آل احمد نقل شد حال و هوای برخی از نوشتارهای هدایت را دارد، با سپاس از زحمات خانم ارستو و انتخابهای خاصشان.

  • درود برشما فریبرز عزیز و سپاس از خوانش وبینش شما .

    با مهر وارادت

    پرستو ارستو

  • حنیف خورشیدی says:

    آه، و ماه
    و ماه
    نیمکت ها، به شکوفه نشسته
    از
    نزدیک شدن ِ درنگ آمیز اش

    سکوت ،چه می رَمانَدَ اش.

    بیدار شدی آن بالا اینک؟

    پرستوی عزیز !

    به قول م.موید : چه شهربانویی تو

    پرستو

    شاهزاده ی نامتلاشی

    ترجمه ی خوبی بود

  • شهربانو نبودم تا اینکه خورشید تابان تاجی از مهر بر سر ام نهاد!

    با درود وسپاس فراوان از شما حنیف خورشیدی نازنین.

  • درود و سپاس

  • با سالم به تمامی دوستان عزیز
    چند بار نظر دوست عزیز جناب فریبرز را خواندم
    اما هیچ چیز دستگیرم نشد !
    شعر متعلق به زمان گذشته است پس به این علت مضمون ندارد ؟ !
    برای مثال ایماژیسم یا همیان سبک فضا ساز
    خالی از مضمون و اندیشه است ؟!
    چه ارتباطی میان هجو و فضا سازی است ؟!!!
    گفته ی جلال آل احمد درباره ی تاثیر آثار هدایت بر ادبیات ایران
    چه ارتباطی با این اثر می تواند داشته باشد ؟
    آثار هدایت دارای فضاسازی اند و هجو در آن ها است ؟!!!
    اگر به کارگیری آبژه های نو و ساخت فضای سوبژکتیو و رتوریک نو اشتباه است ( به گفته ی شما )
    راه حل چیست ؟
    بازگشت به کلاسیسیم ؟ !!!
    نداشتن جلوه ی رتوریک واضح و آشکار و البته باب میل مخاطب اشتباه است ؟
    اگر چنین است چه جوابی میشود برای این گفته ی کانت داشت
    که ما ( هنرمند ) نیامده ایم ماهی به مردم بدهیم
    بلکه آمده ایم ماهیگیری یادشان بدهیم !
    یعنی اینکه گاه چنان دست احساس را باز میگذاریم که رتوریک اثر تا مرز بسیار پایین سقوط کند و آن هم صرفا به این دلیل اکتیو کردن رگه های احساس در اجتماع که بتواند در مواقع ضروری به واسطه ی آن ها تصمیم گیری صحیح داشته باشد.
    فریبرز عزیز یک اثر هنری قسمتی از روح یک هنرمند است
    تحلیل و خوانش اگر به صورت کاملا علمی و عملی ( حرفه ای ) صورت نگیرد تنها دستاوردش ارتباط کژ مولف و مخاطب میشود و سقوط هنر
    بهتر است قبل از گفتن هر چیز عواقب آن را در نظر داشته باشیم و تمام.
    با امید درک بهتر .

  • با تشکر از پرستوی بهاری (پرستو ارستو ) که ندای آمدن بهار را در نغمه داری .
    هیوا کرد

  • برای قابل فهم شدن شعرباید کمی بیشتر نوشت.
    شب است جاده درون باغ مثل مردابی دراز و عمیق بنظر می رسد(بدلیل تاریکی). ماه آرام بیرون می اید .نیمکتها (در زیر نور ماه) می درخشند. چه سکوت سنگینی است بیدار شدی؟ پنجره در مقابلت پر احساس وستاره باران
    دستهایت باد را منحرف می کند ( که به چهره ات نخورد) در نزدیکی صورتت در طولانی ترین شب

  • سلام
    سپاسگزار زحمتی هستم که سرکار خانم ارستو کشیده اند. زمانی از این ترجمه گذشته است و شاید مترجم نیز اکنون نظر دیگری داشته باشند. در هر حال چند ابهام برایم پیش آمد و خواستم بدانم:
    Mondnacht در آلمانی به معنایی جز شب ماه و به معنای شب مهتابی نیست؟
    Weg in den Nacht آیا معنایی جز راه در باغ و شاید راهی در دل باغ نمی دهد؟

    آیا tief اینجا معنای ژرف نمی‌دهد؟
    آیا Getränke که گمانم شکل قدیمی Getränk باشد اینجا معنایی یکسر متفاوت با آبشخور و نزدیک به نوشیدنی یا شربت و حتی جرعه یا قلپ در زبان آلمانی البته عامیانه نمی‌دهد؟ ضمن این که اگر این هم نباشد گمانم آبشخور در زبان فارسی به معنای مکان برگرفتن و نوشیدن آب و نظایر آن باشد.
    راهی در دل باغ
    ژرف چون چون جرعه‌ای طولانی
    یا به ژرفای جرعه‌ای طولانی تصویر مناسب‌تری نیست و تداعی گلو را نمی کند؟
    آیا entgehend معنایی جز از دست رفته و به معنای گریزان (در انگلیسی escaping یا evasive ) نمی دهد؟
    آیا Fühlend معنایی جز محسوس و شاید نزدیک به سرشار از احساس یا لمس‌کنان نمی‌دهد؟ پرستاره و لمس‌کنان حالتی انسانی را تداعی می‌کند. گویا به پنجره و شاید لنگه های آن که رو به آسمان پرستاره باز شده اند شخصیت داده است.
    آیا دو بند Stille, wie drängt sie. تقریبا به این معنا نیست: سکوت، چه پای می فشارد یا چه سمج است یا چه پیش می تازد. تا پیش از خود سکوت که بند دوم با آن آغاز می‌شود طبیعتا ما هیچ اسم مونثی نداریم که ضمیر sie به آن برگردد و بشود می رماندش. مگر این که آن را ضمیر جمع تصور کنیم و به نیمکت ها نسبت بدهیم که باز به نظرم اصلا درست نیست. ضمن این که این فعل معنای رماندن نیست.
    آیا verlegen جز صفت شرمسار و خجالت زده و در اصل فعل به معنای “نهادن بر” نیست و شاعر نگفته دستان بادها دورترین شب ها را بر سیمایت می‌نشانند.
    با عرض پوزش نگاهی به ترجمه انداختم و این نکات به نظرم رسید و حیف دیدم عرض نکنم.

  • با تشکر از آقای همتی و با احترام به دوستان باید بگم ترجمه به گونه ای خیلی سطحی انجام شده و اشتباهات فاحشی داره.در واقع نه تنها چیزی از شعر ریلکه منتقل نشده بلکه حتی به زبان فارسی هم چیزی که اصلا شباهتی به شعر داشته باشه نمی‌بینیم. با تشکر