محمد اشرف آذر؛تصویر پرداز چیره دست در قالب های جامانده (افغانستان)

محمد اشرف آذر؛تصویر پرداز چیره دست

در قالب های جامانده

تهماسبی خراسانی

 

آذر خطاطی ست توانمند و نقاشی ست قابل وصف؛اما من از نشانی هیچ یک از این گزینه ها حرف نمی زنم ، من از گزینه ی حرف می زنم که آذر را آذر ساخت و فرهنگیان ازین رو می شناسندش.

این گزینه شعر است و ادبیات.گزینه یی که با کشف آن در خویش از وی هنرمندی ساخت غول،در میان هم دوره گانش؛گزینه یی که با کشف آن هنر را به تمام معنی درک نموده و خودش را ، زندگی اش را ، عشقش را مردمش را ، سر زمین اش را و زبانش را ، از همین سکّو به تجلی نشست . بعد از این که دانست در کجای تاریخ قرار دارد و در کدام نقطه یی جغرافیا به شکل نامنظم هندسی می ماند؛ و چگونه از هر سوی برخودش ، زبانش و ملیت اش ظلم چونان هجوم ملخ ها بر کشتزار ادامه دارد، به خودش آمد، و همین باعث پشت کار و دل گرمی اش و یکی از نکته های مو فقیت و قوت در  کارش گردید،نکته یی که سبب شد در زمان اندک،فاصله یی درازی را تجربه کند و به فضایی دست یابد که تاهنوز،کم کسان از لبّه یی آن عبور کرده اند؛و این همه از دید متفکرانه و هنر مندانه اش در شعر به ویژه در قالب دوبیتی و رباعی است .

وی معتقد است،که،این دو قالب به ویژه دوبیتی از خوار ترین قالب هایی ست که شاعران جز در حطه یی تمرین در آن نمانده و جز با زبان معین شده،کلیشه یی و مکدر از آن نگشته اند .

بعد از شعر مشروطیت و انقلاب عظیم نیما و دیگر گون  شدن زبان ، تصویر و محتوا؛قالب های قدیمی نیز به دنبال تحول و تغییر برآمدند، و از فضای خفقان و رکودی که در این بستر سبز حاکم بود لب به انتقاد گشودند ، که مگر می شود آیا؟ در قرن ۱۳ و ۱۴ زیست اما مطابق قرن ۶و ۷ اندیشید ؟  و سرود ؟

غزل از اولین قالب هایی ست که به زودی و سادگی این تحول را در خود پذیرفته و همگام به موج تازه نفس نیمایی و سپید در سیلان شد .

و بعد از آن مثنوی ، غزل مثنوی ، رباعی و …

اگرچه رباعی هم با این خیزش بر خواست اما تا این یکی دو دهه ی آخر کار آنچنانیِ که باید می شد و زلزله یی که باید اتقاق می افتاد ، نیفتاد .

اما دوبیتی از همان اول و هنوز هم از قافله باز مانده و به چادر نشینی پرداخته و از “قرص خون آلوده” یی بابا طاهر تغذیه می کند .

اشتراک گذاری: