چند شعر کوتاه از همتاف حسيني

چند شعر کوتاه از همتاف حسيني

شعر اول:

من از فصل دکلته هاي بي قرار می آیم
تو از فصل پالتوهاي صبور
تمام سالمان را
آویز چوب رختی می کنیم که
اصلا حواسش
به ماه هایی نيست که پوشیده می شوند و می روند!

 

 شعر دوم:

كدام پرنده منقارش را در لبهاي تو جاگذاشته!
كه روز و شب زمزمه ي پرواز داري
و در انحناي نگاهت
هوس آسمان

كدام پرنده پرهايش را در آغوش تو فراموش كرده!
كه گرم ترين اقليم جهاني
وقتي ردپاي برف و زمستان
از هرم نفس هاي شعله هم عبور كرده!

من
به تمام پرندگان اطرافت حسادت دارم
شايد قبل از اين، زناني بوده اند بي بال و پر!

شعر سوم:

دنیا پر است از زنانی که رئیس جمهور اند
وقتی خوب بلدند جهانی را
پنهان سازند در کیف های دستی شان
دیگر کشوری مثل خانه برایشان کوچک است!

 

 

اشتراک گذاری:

مدیریت سایت

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید