رفتن به بالا
  • سه شنبه - 16 اردیبهشت 1393 - 08:01
  • کد خبر : ۳۴۲۵
  • چاپ خبر : چهار شعر کوتاه از فدِریکو گارسیا لورکا (قسمت اول)/ مقدمه و ترجمه: ابوذر کردی

چهار شعر کوتاه از فدِریکو گارسیا لورکا (قسمت اول)/ مقدمه و ترجمه: ابوذر کردی

چهار شعر کوتاه از فدِریکو گارسیا لورکا 1234567(قسمت اول)

مقدمه و ترجمه ی اشعار از اسپانیایی به فارسی : ابوذر کردی

 

مقدمه :

فدِریکو گارسیا لورکا (Federico Garcia Lorca)به تاریخ ۵ ژوئن۱۸۹۸ در یک خانواده ی زمین دار در گرانادا واقع در جنوب اسپانیا چشم به جهان گشود . پدر وی فدریکو گارسیا رودریگز( Federico Garcia Rodriguez) از زمین داران آن منطقه که در صنعت شکر مشغول به کار بود و مادر وی ویسنتا لورکا رومرو ( Vicenta Lorca Romero) معلم و نوازنده ی پیانو بود .زندگی در گرانادا در همان عنفوان جوانی ، تاثیری شگرف بر روی شاعر گذاشت ، الهام از عناصر طبیعت بکر و بی جان در شعر لورکا محصول چنین زیستی است و این نگاه طبیعت انگارانه تا آخرین دفترهای شعر لورکا با شاعر همراهی می کند . میراث عربی باقی مانده در این شهر که از بقایای سرزمین تاریخی اندلس و فتوحات مسلمانان است از دیگر علقه های شعری لورکا بود که تا آخر عمر نتوانست از گرانادا که در زبان عربی به آن غرناطه می گویند دل رها کند .در سال ۱۹۲۰ همزمان با تحصیل در شهر مادرید با نام آورانی چون سالوادور دالی و لوئیس بونوئل آشنا می شود . بین سال های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ برای تحصیل راهی آمریکا می شود و در این سال هاست که از شهر نیویورک دیدن می کند مجموعه شعر شاعر در نیویورک ( El Poeta en Nueva York)  محصول این سال ها و اقامت در آمریکا است . لورکا در کشورهای اسپانیایی زبان و شاید در جهان به عنوان یک نمایش نامه نویس شهرت پیدا کرده است. در سال ۱۹۳۱ وزیر فرهنگ دولت وقت اسپانیا که مشهور  به دولت جمهوری دوم است ، لورکا را به عنوان مسئول انجمن تئاتر سیار در اسپانیا منصوب نمود ، در این سال ها بود که مهم ترین نمایش نامه های لورکا همچون Yermaو عروسی خون ( Bodas de Sangre) به طبع رسید . با شعله ور شدن جنگ داخلی در اسپانیا در ژولای سال ۱۹۳۶، لورکا در مادرید به سر می برد و در این زمان در تردید می بود که آیا در مادرید بماند و یا اینکه به زادگاه خویش گرانادا برگردد ؟ و اینکه با اقامت در مادرید و شعله ور شدن خشونت ها ، آیا وی می تواند از این ناآرامی ها جان سالم به در ببرد ؟ نهایت اینکه بعد از این همه تردید ، وی تصمیم گرفت که به گرانادا عزیمت کند بسا که در آنجا در سایه ی حمایت دوستان خویش و یا فالانژیست های ملی گرا قرار بگیرد . در آنجا در منزل دوست شاعر خویش لوئیس روسالس ( Luis Rosales) اقامت گزید . اما این اقامت دیری نپایید که توسط مقامات محلی که همه گماشته های ژنرال فرانچسکو فرانکو بودند ، وی دستگیر و تیرباران گردید .

در سحر گاه ۱۹ آگوست ۱۹۳۶ ، لورکا توسط جوخه های اعدام فرانکو ، دیده از دیدار خالی کرد .

 

مجموعه اشعار لورکا که برخی از آنها بعد از مرگ وی منتشر شده اند به شرح زیر است :

۱-   احساس ها و منظره ها ( Impresiones y paisajes) ۱۹۱۸

۲-   کتاب اشعار ( Libro de Poemas) ۱۹۲۱

۳-   شعری با ترانه ای عمیق ( Poema del Cante Jondo) ۱۹۲۱

۴-   درخواست ها ( Suites) ۱۹۲۳

۵-   آواز ها ( Canciones) ۱۹۲۴

۶-   قصیده پرداز کولی ( Romancero Gitano) ۱۹۲۸

۷-   چکامه ها ( Odes) ۱۹۲۸

۸-   شاعر در نیویورک ( el Poeta en Nueva York) ۱۹۳۰

۹-   مرثیه ای برای ایگناسیو سانچز مخیاس ( Llanto por Ignacio Sanches Mejias) ۱۹۳۵

۱۰-                       شش شعر گالیسی ( Seis Poemas Gallegos) ۱۹۳۵

۱۱-                        سونات های عشق تاریک ( Sonetos del Amor Oscuro) – ۱۹۳۶

 

در ادامه سعی کرده ایم چهار شعر کوتاه از فدریکو گارسیا لورکا از دفتر درخواست ها ( Suites) انتخاب و آن ها را ترجمه نماییم .

لازم به ذکر است که مجموعه شعر شاعر در نیویورک ( el Poeta en Nueva York) توسط نگارنده ی این سطور ترجمه شده و به زودی در دست ناشر برای انتشار قرار می گیرد .

 

Paisaje sin canción

 

Cielo azul.

Campo amarillo.

Monte azul.

Campo amarillo.

Por la llanura tostada

va caminando un olivo.

Un solo

Olivo.

 

منظره ای که سروده نمی شود

آسمان آبی .

مزرعه زرد .

کوهستان آبی .

مزرعه زرد .

میان دشت تفتیده

درخت زیتونی به بار نشسته است .

درخت زیتونی

تنها .

 

Horizonte

 

Sobre la verde bruma

se cae un sol sin rayos.

La ribera sombría

sueña al par que la barca

y la esquila inevitable

traba la melancolía.

En mi alma de ayer

suena un tamborcillo

de plata.

 

افق

بر روی غبار سبز

خورشیدی از رمق افتاده است .

ساحل را سایه ای پوشانده

که همه چیز را به خواب برده است

نه به قایق می شود دل بست

نه به قیچی که رشته ی این خواب را بگسلد

نا خوشی ها ، زنجیروار به گرد هم آمده اند .

اما در من گذشته جان گرفته است

وقتی با طبل نقره ای اش

در من می نوازد .

چهار شعر کوتاه از فدِریکو گارسیا لورکا 1234567(قسمت اول)

مقدمه و ترجمه ی اشعار از اسپانیایی به فارسی : ابوذر کردی

 

مقدمه :

فدِریکو گارسیا لورکا (Federico Garcia Lorca)به تاریخ ۵ ژوئن۱۸۹۸ در یک خانواده ی زمین دار در گرانادا واقع در جنوب اسپانیا چشم به جهان گشود . پدر وی فدریکو گارسیا رودریگز( Federico Garcia Rodriguez) از زمین داران آن منطقه که در صنعت شکر مشغول به کار بود و مادر وی ویسنتا لورکا رومرو ( Vicenta Lorca Romero) معلم و نوازنده ی پیانو بود .زندگی در گرانادا در همان عنفوان جوانی ، تاثیری شگرف بر روی شاعر گذاشت ، الهام از عناصر طبیعت بکر و بی جان در شعر لورکا محصول چنین زیستی است و این نگاه طبیعت انگارانه تا آخرین دفترهای شعر لورکا با شاعر همراهی می کند . میراث عربی باقی مانده در این شهر که از بقایای سرزمین تاریخی اندلس و فتوحات مسلمانان است از دیگر علقه های شعری لورکا بود که تا آخر عمر نتوانست از گرانادا که در زبان عربی به آن غرناطه می گویند دل رها کند .در سال ۱۹۲۰ همزمان با تحصیل در شهر مادرید با نام آورانی چون سالوادور دالی و لوئیس بونوئل آشنا می شود . بین سال های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ برای تحصیل راهی آمریکا می شود و در این سال هاست که از شهر نیویورک دیدن می کند مجموعه شعر شاعر در نیویورک ( El Poeta en Nueva York)  محصول این سال ها و اقامت در آمریکا است . لورکا در کشورهای اسپانیایی زبان و شاید در جهان به عنوان یک نمایش نامه نویس شهرت پیدا کرده است. در سال ۱۹۳۱ وزیر فرهنگ دولت وقت اسپانیا که مشهور  به دولت جمهوری دوم است ، لورکا را به عنوان مسئول انجمن تئاتر سیار در اسپانیا منصوب نمود ، در این سال ها بود که مهم ترین نمایش نامه های لورکا همچون Yermaو عروسی خون ( Bodas de Sangre) به طبع رسید . با شعله ور شدن جنگ داخلی در اسپانیا در ژولای سال ۱۹۳۶، لورکا در مادرید به سر می برد و در این زمان در تردید می بود که آیا در مادرید بماند و یا اینکه به زادگاه خویش گرانادا برگردد ؟ و اینکه با اقامت در مادرید و شعله ور شدن خشونت ها ، آیا وی می تواند از این ناآرامی ها جان سالم به در ببرد ؟ نهایت اینکه بعد از این همه تردید ، وی تصمیم گرفت که به گرانادا عزیمت کند بسا که در آنجا در سایه ی حمایت دوستان خویش و یا فالانژیست های ملی گرا قرار بگیرد . در آنجا در منزل دوست شاعر خویش لوئیس روسالس ( Luis Rosales) اقامت گزید . اما این اقامت دیری نپایید که توسط مقامات محلی که همه گماشته های ژنرال فرانچسکو فرانکو بودند ، وی دستگیر و تیرباران گردید .

در سحر گاه ۱۹ آگوست ۱۹۳۶ ، لورکا توسط جوخه های اعدام فرانکو ، دیده از دیدار خالی کرد .

 

مجموعه اشعار لورکا که برخی از آنها بعد از مرگ وی منتشر شده اند به شرح زیر است :

۱-   احساس ها و منظره ها ( Impresiones y paisajes) ۱۹۱۸

۲-   کتاب اشعار ( Libro de Poemas) ۱۹۲۱

۳-   شعری با ترانه ای عمیق ( Poema del Cante Jondo) ۱۹۲۱

۴-   درخواست ها ( Suites) ۱۹۲۳

۵-   آواز ها ( Canciones) ۱۹۲۴

۶-   قصیده پرداز کولی ( Romancero Gitano) ۱۹۲۸

۷-   چکامه ها ( Odes) ۱۹۲۸

۸-   شاعر در نیویورک ( el Poeta en Nueva York) ۱۹۳۰

۹-   مرثیه ای برای ایگناسیو سانچز مخیاس ( Llanto por Ignacio Sanches Mejias) ۱۹۳۵

۱۰-                       شش شعر گالیسی ( Seis Poemas Gallegos) ۱۹۳۵

۱۱-                        سونات های عشق تاریک ( Sonetos del Amor Oscuro) – ۱۹۳۶

 

در ادامه سعی کرده ایم چهار شعر کوتاه از فدریکو گارسیا لورکا از دفتر درخواست ها ( Suites) انتخاب و آن ها را ترجمه نماییم .

لازم به ذکر است که مجموعه شعر شاعر در نیویورک ( el Poeta en Nueva York) توسط نگارنده ی این سطور ترجمه شده و به زودی در دست ناشر برای انتشار قرار می گیرد .

 

Paisaje sin canción

 

Cielo azul.

Campo amarillo.

Monte azul.

Campo amarillo.

Por la llanura tostada

va caminando un olivo.

Un solo

Olivo.

 

منظره ای که سروده نمی شود

آسمان آبی .

مزرعه زرد .

کوهستان آبی .

مزرعه زرد .

میان دشت تفتیده

درخت زیتونی به بار نشسته است .

درخت زیتونی

تنها .

 

Horizonte

 

Sobre la verde bruma

se cae un sol sin rayos.

La ribera sombría

sueña al par que la barca

y la esquila inevitable

traba la melancolía.

En mi alma de ayer

suena un tamborcillo

de plata.

 

افق

بر روی غبار سبز

خورشیدی از رمق افتاده است .

ساحل را سایه ای پوشانده

که همه چیز را به خواب برده است

نه به قایق می شود دل بست

نه به قیچی که رشته ی این خواب را بگسلد

نا خوشی ها ، زنجیروار به گرد هم آمده اند .

اما در من گذشته جان گرفته است

وقتی با طبل نقره ای اش

در من می نوازد .

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه


۲ دیدگاه برای “چهار شعر کوتاه از فدِریکو گارسیا لورکا (قسمت اول)/ مقدمه و ترجمه: ابوذر کردی”