آوانگاردها*؟

 

همه فکر می کنند و شاید باور دارند که نسبت به مردم پیش از خود نوتر و مدرن تر اندیشیده و زندگی می کنند و حتی شاید این نکته برایشان بدیهی باشد.

اما گاهی افراد ی تلاش می کنند که نسبت به نه تنها  مردم  پیش از خود، بلکه نسبت به مردم عصر خود هم نوتر و یا متفاوت تر بیاندیشند و عمل کنند.

این جماعت را در اصطلاح: «پیشرو» یا « آوانگارد» می نامند.

ما در این سایت که به ادبیات، به خصوص شعر پرداخته می شود، به دنبال روند و نمودهای این گرایش در شعر معاصر هستیم.

این گرایش شامل ادعاها، تلاش ها و حرکت های فردی و جمعی در راستای خروج از نرم، از منظرهای فرمی، محتوایی، ساختاری و … می شود که فعلن در سر فصل های:

شعرآزاد، شعر متفاوط، غزل پست مدرن، فتو شعر، شعرحجم، زنان پیشرو، شعر جهان به آن پرداخته ایم.

این سایت برای پذیرش هرگونه نظرات مخالف، موافق و همین طور سبک های نوظهور شعر اعلام آمادگی می کند تا بتواند مجالی برای تنفس و تبیین آن ها باشد.

دبیر سایت

احمد بیرانوند

۱۳۹۱/۲/۲۵

*پیشرو یا آوانگارد (به فرانسوی: avant-garde) به هنرمندان، نویسندگان و شاعرانی گفته می‌شود که در یک دوره معین، پیشروترین اسلوب‌ها یا مضامین را در آثارشان استفاده کرده‌اند و اغلب بانی جنبش‌های نو بوده‌اند.(پاکباز، رویین، دایره المعارف هنر، انتشارات فرهنگ معاصر، چاپ پنجم، تهران ۱۳۸۵، ص۱۴۳ )

9 پاسخ

  1. درود
    البته بایستی اطلاع داشته باشید رفیق که آونگرد حتی در بعد کلمه و نه مفهوم دچار یک گستره ی تعریفی بی نهایت است و حتی گاهی اگر کمال را ناممکن ندانیم میل دارد به سمت مطلق.
    مفسران و فلاسفه ی معاصر پیشتر این کلمه را به نقد کشیده اند و البت برخی نیز از آثاری با برچسب پیشرو یا آونگرد سرسختانه دفاع کرده اند.
    آونگرد در هر اثر و حرکتی می بایست متعهد باشد.
    و تهعدش نیز وابسته به ریشه اش یعنی هنر دارد.
    اثری که مسئولیت انسانی و اجتماعی خود را نپذیرد به صرف پیشرو بودن در یک یا چند وجه دیگر(مثلا بدعت) نمی تواند امتیازی کسب کند.
    استدعا دارم اگر اثری را به عنوان یک اثر آونگرد معرفی می کنید نقدی نیز بر آن نبشته به واشکافی نظرتان و برشمردن وجوه ممتازش بپردازید.
    با تشکر بسیار

  2. عشق زمین

    کاش میشد پرسید ،
    از خورشید ، از ماه ،
    شاهدان من و ما ،
    کهکشان عشق را ،
    ازچه رو میکاوید؟
    از چه رو میگردید ؟
    ازچه رو گرد زمین میچرخید ؟
    وین چنین بهت زده ،
    از چه رو دلگیرید؟
    ازچه رو همدردید؟
    بامدادان خورشید ،
    چون سئوالم بشنید ،
    دست بر شانه آن کوه بلند ،
    نگهی کرد و ز جایش برخواست ……
    با شراری که لبش را می سوخت ،
    با من گفت :
    تو اگر میبینی من هنوز میسوزم
    نگه خویش به چشمان زمین میدوزم ،
    آتش عشق زمین است ،
    که در جان من است ،
    از طلوع خورشید ،
    تا همین امروزم ،
    شعله های سرکشم ،
    چون آه است ،
    و هزاران نفرین ،
    از لبم بر ماه است ،
    که به ماتم نشاند ،
    همه زندگیم ،
    ولی امروز ببین
    بین ما فاصله ایست ،
    بین ما ابر کدورت جاریست ،
    و سکوت سرد دیرینه او ،
    شوق باز آمدنش را ، ز دلم میگیرد ،
    – اضطرابم باقیست ، –

    سالیا نی است ،
    که هرصبح به دیدار زمین میآیم ،
    به تماشای دلآرائی او ،
    شب و روز بیدارم ،
    من ز افسون نگاهش مستم ،
    من ز تنازی او بیمارم ،

    ولی افسوس که او با من نیست ،
    او که دل باخته است ،
    بر نگه ، ” مه روئی ” ،
    – من از او بیزارم –

    من به هنگام غروب ،
    در دل پر خونم ،
    از دو چشم خون ریزم
    و ز جامی به اندازه چشمان زمین ،
    می نوشم ،

    تا به مستی فراموش کنم آنچه که بود ،
    تا فراموش کنم ،
    آنچه بحال دل زارم بگذشت ،
    تا که نفرین کنم آنکه دلم را بربود ،

    سالیانی است است ،
    که هرصبح به دیدار زمین میآیم ،
    شاید امروز صدائی به اندازه آه دل من ،
    همه را بانگ زند ،

    ز نهیبش بمیرند کبوتر ها باز ،
    و به خشمش ، بپیچند به هم دریا ها ،
    اشک وحشت ز چشمان زمین ،
    همچو رودی بگردد جاری ،
    شاید امروز بخوانند بر ما ،
    کاتبان نیکی ،
    کاتبان فتنه و تاریکی ،
    چه گذشته ست به من ،
    چه گذشته ست به ما ،
    شاید امروز ،
    همان لحظه آخر باشد ،
    لحظه رفتن ما ،
    یا که پیوستن ما ،

    چونکه خورشید این قصه بگفت ،
    با دلی خون از عشق زمین ،
    با نگاهی پر افسوس و غمین ،
    در پس کوه بلند ،
    رفت و آهسته بخفت ،
    ناگه از سوی دگر
    از پس ابر سیاه
    آمد از سایه برون
    عاشقی خسته چو ماه

    گفت بامن :
    چهره ام را مبین چون روز است
    من سیه پوش غم عشق زمینم
    دل من پر سوز است

    دفتر خاطره گر باز کنم ،
    قصه عشق زمین ،
    اگر آغاز کنم ………….،

  3. جهت حفظ یک پارچگی ایران عزیز و وحدت ملی ، در صورت موافقت ، لطفا مقاله را با دیگران به اشتراک بگذازید . با تشکر

    زبان مادری و انگلیسی بجای زبان فارسی

    دکتر مجید زاهدی
    m_zahedi@hotmail.com

    در کشور های برخوردار از تنوع قومی (۱) وزبانی ، در تعیین زبان رسمی و زبان دوم و سوم بحث های زیادی صورت گرفته و نتایج متفاوتی حاصل شده است .
    در برخی از کشورها، یکی از زبان هائی که تعداد زیادی از مردم کشور به آن صحبت می کنند، بعنوان زباناصلی و رسمی انتخاب شده است مثل زبان فارسی در ایران . در بعضی ممالک زبان حاکمان که قسمتی ازجمعیت کشور نیز به آن زبان صحبت می کنند بعنوان زبان رسمی تعیین و به بقیه اقوام موجود در کشور، تحمیل شده است مانند زبان روسی در اتحاد جماهیر شوروی سابق . البته ناگفته نماند که به بقیه ملیت هااجازه داده شده بود که علاوه بر زبان روسی ؛ زبان محلی خود را نیز بطور رسمی آموزش دیده و به آن مسلط شوند و یا زبان عربی در زمان حکومت صدام حسین که کردها و ترکمن ها نیز ناگزیر از فراگیری آن به عنوان زبان رسمی بودند.
    در بعضی از کشورهای پیشرفته ،تعدادی از زبان های مرسوم کشور به رسمیت شناخته شده و اجازه داده اند مردم به زبان محلی خود در مدارس و دانشگاه ها تحصیل وتدریس کرده، رسانه های جمعی نیز به همان زبان برنامه پخش نمایند ، مثل کانادا که زبان انگلیسی و فرانسه ، دو زبان رسمی و همتراز کشور بوده و حتی در مجلس شورای ملی، هر کس به زبان محلی خود مسائل را مطرح می کند . البته تعداد زیادی از کانادائی هازبان دیگر کشور را نیز به خوبی میدانند . همچنین در کشور کوچک سوئیس، که زبان ۷۰ درصد مردم آلمانی ، ۲۰ درصد فرانسه و ۱۰ در صد ایتالیائی می باشد و هر سه در کشور زبان رسمی محسوب می شود وهر کس در محل خود در مدارس و دانشگاه ها به زبان مادری تحصیل می کند و با توجه به قدرت هر یک از زبان ها از نظر کتاب ، فیلم و مجلات علمی و ادبی هیچ کس از حیث منابع، احساس کمبود نمی کند .
    واقعیت اینست که کشور ما نیز یکی از کشور های چند زبانه دنیاست . ابتدا بایستی از این بابت خوشحال باشیم که بعلت وسعت کشور و همنشینی صمیمی قوم های مختلف در کنار هم ، از نعمت بزرگ تعدد فرهنگ ها بر خورداریم ، کانادائی ها به خاطر پذیرفتن مهاجرین کشورهای مختلف به خود می بالند ومرتب اعلام می کنند که کشورشان ، سرزمین تنوع فرهنگ ها ست و تمام فرهنگ ها در آنجا کنار هم رشدمی کنند و از تغذیه فرهنگی یکدیگر تکامل می یابند و کشورنیزدر آرامش ، روز به روز توسعه می یابد . گاندی رهبر فقید هند در یکی از نطق های خود می گوید “ دوست دارم دیوارهای خانه ام را به قدری کوتاه بسازید که نسیم تمام فرهنگ ها در آن بوزد ولی مایل نیستم طوفان آنها فرهنگ مرا با خود ببرد“ .

    باید بپذیریم که تعدد زبانها نیز در کشور ما مثل سایرپدیده های فرهنگی نعمتی است و در صورتی که با آن درست و منطقی برخورد شود برکات زیادی خواهد داشت و در صورت عدم تدبیر و تنگ نظری ، می تواندمشکل ساز باشد .
    غرض از نوشته حاضر اینست که موضوع زبان و یا زبان های موجود در ایران و یا بطور دقیق تر زبان ملی یا زبان بین المللی را مطرح کنیم . در بحث حاضر سعی می شودکه موضوع کاملا دور از هرگونه تعصب مورد بررسی قرار گیرد تا نتیجه مطلوب حاصل گردد . برای این منظوردیدگاه های زیر مطرح می گردد تا توسط صاحب نظران ، بیشتر مورد ارزیابی و مباحثه قرار گیرد و در صورت موافقت ، نسبت به اجرای آن اقدام گردد .
    زبان فارسی :
    زبان فارسی یکی از زبان های ساده و شیرین دنیاست بطوریکه انگلس در نامه ای به مارکس می نویسد که برای مطالعه هنر مشرق زمین ناچار شدم زبان فارسی را یاد بگیرم و این زبان را خیلی ساده وشیرین یافتم و نمی دانم چرا آنهائی که دنبال یک زبان جهانی هستند زبان فارسی را انتخاب نمی کنند و بعداضافه می کند که تو نمی دانی اشعار حافظ را به زبان فارسی خواندن چقدر لذت بخش است. فارسی زبانی است که به آن ، حافظ ، سعدی و فردوسی شعر گفته است . مولانا اندیشه ها و فلسفۀ عرفانی خود را به زبان فارسی سروده است . نه تنها حکما و شعرای فارسی زبان بلکه شعرا و ادبای سایر زبان هانیز مانند نظامی ، اقبال لاهوری ،شهریارو….. برای گیرائی و حلاوت سخن از زبان فارسی بهره گرفته اند.
    در مورد قابلیت های زبان فارسی شکی نیست و از اینکه این زبان مثل سایر زبان های دنیا باید بعنوان میراث مهم فرهنگی بشریت زنده وجاویدان بماند ؛ خواست همۀ فرهنگ دوستان است .
    زبان فارسی عامل وحدت ملی :
    حالا می خواهیم ضمن تائیدحلاوت و توانایی زبان فارسی ، به موضوع اصلی این گفتار بپردازیم : بعضی ها معتقدند باید در ایران نیز مثل بعضی از کشورها ی پیشرفته ، به جای یک زبان ؛ دو یا چند زبان کشور بعنوان زبان رسمی شناخته شود . برخی اعتقاد دارند که زبان هر قومی که در کشور اکثریت دارد به عنوان زبان رسمی انتخاب شود و بالاخره بعضی ها اصرار دارند که زبان فارسی عامل وحدت ملی است و مردم ایران با زبان فارسی با همدیگرارتباط بر قرار می کنند پس زبان رسمی کشور باشد .
    در زیردیدگاههای بالامورد بحث و ارزیابی قرار می گیرد تا پیشنهاد مناسبی ارائه گردد .
    امروزه زبان ، تنها وسیله بیان احساسات و ارتباط با افراد یک قوم و حتی یک کشور نیست بلکه زبان وسیله مهمی است برای آموزش ، بهره برداری از دانش بشری و ارتباط با جهانیان که به وسیله آن می توان ازنظریات و بینش های متنوع همنوعان خود مطلع شد و ازطریق این تعامل در تمام عرصه های علمی ، اقتصادی و اجتماعی ملی و بین المللی حضور فعال داشت و نقش خود را درکشور و دهکده جهانی به درستی ایفا نمود.
    با توجه به مقدمه بالا باید بپذیریم که هیچکدام از زبان های قومی کشورمان امروزه نمی تواند این نقش رابازی کند وبا توجه به اینکه زبان فارسی فاقد قدرت رقابت در عرصه جهانی است ؛ انتخاب این زبان بعنوان زبان رسمی و ملی کشور این سئوال را بین سایر اقوام ایرانی ایجاد کرده و می کند که چرا زبان فارسی ؟چرا ترکی و یا کردی ویا زبان سایر قوم ها نه ؟
    گفتیم بعضی ها معتقدند که زبان فارسی عامل وحدت ملی است در صورتیکه هژمونی زبان فارسی نه تنهاعامل وحدت نیست بلکه حاکمیت این زبان بطور عملی و روانی باعث دو تیرگی فارسی زبانان با سایر اقوام شده است بطوریکه عملا ،آگاهانه و نا آگاهانه ، زبان ها و لهجه های محلی سایر زبان ها به قدری تحقیر میشوند که ناچارا تعداد زیادی از خانواده ها ی اقوام غیرفارس زبان ، سعی می کنند کودکان خود را از زبان مادری که آموختن آن حق همه کودکان جهان است محروم سازند و با آنها به زبان فارسی صحبت کنند تا در آینده نه تنها مورد تمسخر دیگران واقع نشوند بلکه در تحصیل ، فعالیت های اجتماعی و سیاسی نیز هم ترا ز فارسی زبان ها گردند . این تغییر زبان محلی به فارسی را می توانید در اغلب نقاط کشور و حتی در مراکز خواستگاه های زبان های دیگر ایرانی نیز ملاحظه کنید . حاکمیت زبان فارسی باعث شده که مردم سایر زبان ها ازادبیات و کتابت زبان خود آگاهی کافی نداشته باشند وچون نه می توانند به زبان خود بخوانند ونه بنویسندحتی تلفظ خیلی از لغات زبان مادری خود رانیز متفاوت ادا کنند از طرف دیگر اختلاط لغات فارسی بازبانهای بومی باعث شده صحبت به زبان مادری نیز ناهمگون ، نا موزون و ناخوشایند باشد ؛ بطوریکه خیلی از این کودکان براحتی نمی توانند صحبت کنند و خواست خود را به خوبی ادا نمایند ؛ بعنوان مثال هنگامی که با کودکان فارس زبان در تلویزیون مصاحبه می کنند آنان مطالب خود را بسیار روان و شیرین بیان میکنند در صورتیکه همین مصاحبه وقتی با یک کودک ترک زبان چه به زبان فارسی و چه به زبان ترکی انجام می گیرد مطالب نا پیوسته ، زمخت و نا خوشایند بیان می شود چون زبان و ادبیات فارسی مرتب درمدرسه، رسانه های صوتی ،تصویری و نوشتاری به کار گرفته می شود و در نتیجه تکامل یافته واز تسلسل وحلاوت بیشتری برخوردارمی شود در صورتیکه برای بقیه زبان ها این فرصت ها به این گستردگی فراهم نمیشود پس می توان گفت که این یک ظلم آشکاردرحق سایر زبان هاو متکلمین آنهادر کشوراست. پس آیامی توان با این بی عدالتی به وحدت ملی رسید ؟
    نگارنده ضمن اینکه تعیین زبان فارسی را به عنوان تنها زبان رسمی و ملی، عادلانه نمی داند، افزودن برتعداد زبانهای رسمی را نیز در عصر حاضر اصولی و منطقی تلقی نمی کند . اول اینکه یادگیری زبان های متعدد وقت و زحمت بیشتری می طلبد که اکثریت به آن رغبت نشان نمی دهند دوم اینکه این امر سرمایه وامکانات زیادی نیاز دارد و به علت ناکافی بودن منابع علمی و ادبی قوی به زبان های ایرانی ؛ نتیجه مطلوبی نخواهد داشت . پس چه باید کرد؟
    جهت حل مشکل به صورت اساسی ، عادلانه و مترقی، برای هریک از اقوام ایرانی دو زبان پیشنهاد میکند . اول زبان مادری که هر کس در خانواده خود بدون زحمت و براحتی از کودکی فرا می گیرد و سپس در مدرسه و حتی در صورت نیاز در دانشگاه نیزتدریس گردد تا هر قوم ایرانی با زبان و ادبیات خود کاملا آشنا و به آن مسلط گردیده وازآن لذت ببرد و این حق و آرزوی هر انسان و خواست ملی است که سازمان یونسکونیز بدان تاکید می ورزد ( زبان فارسی با انگلیسی ، زبان ترکی با انگلیسی ، زبان کردی با انگلیسی و زبان… با انگلیسی ) در این صورت تمام زبان ها، فرهنگ ها و هنر همه اقوام ایرانی احیاء شده، توسعه یافته و محافظت می شوند .در صورت موافقت با این امر رشد و توسعه زبان های بومی بستگی به فعالیت و وظیفه شناسی نخبگان ادبی و هنری هر قوم دارد که برای بالندگی ادبیات و فرهنگ خود چقدر ازخود مایه می گذارند، در این شرایط تمام آنهائی که تحدید زبان های محلی خود را بهانۀ مخالفت با حکومتهای مرکزی قرار می دهند خلع سلاح شده و نخواهند توانست مزاحمت ها و مشکلات سیاسی ایجاد کنند ،اتخاذ چنین رویه ای به امنیت ملی نیز کمک خواهد کرد .
    لازم به یاد آوری است که در کنار تدریس زبان محلی، می توان مثل بعضی از کشورهای پیشرفته امکانات یادگیری سایر زبان های کشور رانیز درصورت نیاز دربعضی مدارس و دانشگاه ها جهت علاقمندان فراهم کرد .
    زبان دوم برای تمامی اقوام ایرانی زبان انگلیسی پیشنهاد می شود به اینصورت که در کنار آموزش زبان و ادبیات بومی ، در مدارس و دانشگاه ها، تمام دروس علمی به زبان انگلیسی تدریس شود چنان که در بعضی ازکشورهای پیشرفته نیز این کار عملی شده است به عنوان مثال در سوئد که یک کشور پیشرفته و متمدن دنیاست همزمان با زبان سوئدی، از دوره مهد کودک زبان انگلیسی را فرا می گیرند بطوری که هرکودک سوئدی به دو زبان تسلط می یابد در صورتی که می دانیم سوئدی ها با توجه به فرهنگ و صنعت پیشرفته ومنابع علمی به زبان سوئدی، ظاهرا نیازی به زبان انگلیسی ندارند ولی شاید دنیای امروز و آینده را بهتر شناخته، درست تحلیل کرده و عمل می کنند .
    در مورد زبان انگلیسی باید بیشتر سخن گفت چون نه تنها ما ایرانیان، بلکه اغلب سیاستمداران و متفکران کشورهای غیر انگلیسی زبان دنیا نیز در گذشته سعی داشته اند با توسعه و گسترش زبان انگلیسی مقابله کنند.از آن جمله جواهر لعل نهرو ، تاگور، فیلسوف نامی هند، تیتو رهبر یوگسلاوی سابق و … زبان اسپرانتو را به خوبی یاد گرفته بودند و با یکدیگر به این زبان مکاتبه میکردند بطوریکه زمانی در بین مردم جهان نیزاسپرانتو به سبب سادگی و مقابله با هژمونی زبان انگلیسی توسعه یافت و زبان ضد امپریالیستی لقب گرفت وحتی بعد از انقلاب۵۷ ایران در بعضی از مساجد ، اسپرانتو به عنوان زبان محرومان و مستضعفان جهان برای علاقمندان تدریس شد . ولی واقعیت چیز دیگری بود توسعه روز افزون علم ، تگنولوژی و انتشار آن به زبان انگلیسی ، عملا تمام زبان های دنیا را تحت الشعاع قرار داد ؛ بعضی این واقعیت را به موقع پذیرفتندوبهره برداری کردند وبرخی به آن همچنان مشکوک ماندند .
    امروزه نباید به زبان انگلیسی به عنوان زبان مستکبران جهان نگاه کرد و از آن غافل ماند .در عصر حاضرزبان انگلیسی وسیله ارتباط جهانی است که ما نه تنها به وسیله آن می توانیم با تمام انسان های جهان مرتبط شویم بلکه از تمام منابع علمی ، ادبی و هنری دنیا که اکثرا به این زبان منتشر می شود استفاده کنیم و حتی نظرات ،دیدگاه ها و تولیدات علمی ، هنری و مذهبی خود را با همین زبان به جهانیان عرضه کنیم. بازتأکیدمیشود که زبان ارتباطی امروزجهان ، زبان انگلیسی است و ماباید بدون تعصب برای رسیدن به اهداف خوداز آن بهره گیریم ، بطوریکه علمای ما در گذشته از زبان علمی و ادبی آن روزگار که عربی بود بدون هیچ تعصبی استفاده می کردند و عربی را به خوبی یاد گرفته و به آن تسلط داشتند و مطالب علمی را به زبان عربی می خواندند و نظرات خودرابه آن زبان منتشر می کردند . زمانی زبان فرانسه زبان متداول علمی شناخته شده بود و در مدارس و دانشگاه های ایران و اغلب کشورها تدریس می شد ولی امروزه زبان انگلیسی جای همه زبان های متداول دنیا را گرفته است پس ما می توانیم ضمن حفظ زبان مادری ، زبان انگلیسی را بعنوان یک وسیله مهم ارتباطی یاد گرفته و به آن مسلط شویم مسلما در آینده دور اگر زبان دیگری جایگزین زبان انگلیسی شود باالطبع، بدون تعصب امکانات یادگیری آن را فراهم خواهیم کرد و برای پیشبرد اهداف خود به آن مسلط خواهیم شد .
    باز مایلم بیشتر به مزایای یک زبان مادری و یک زبان بین المللی برای کلیه اقوام ایرانی تاکید کنم .یاد گیری عمومی زبان انگلیسی غیر از مزایائی که قبلا گفته شد، باعث می شود تمامی زبان های رایج کشور محترم و همتراز شمرده شود و هیچ فرهنگ و زبانی تحقیر نشود و عدالت در زبان باعث توسعه وفاق ملی گردد . بر خلاف نظر بعضی ها که تصور می کنند تنها انتخاب یک زبان سبب تقویت وحدت ملی می شود، امروزه در عمل می بینیم تجویز و تحمیل یک زبان از زبان های ایرانی نمی تواند عامل وحدت باشد بلکه به جرأت می توان گفت که به یکی از مهمترین عوامل نفاق تبدیل شده و حتی می تواند ابزاری برای تحریک ، تشنج و تجزیه تبدیل شود . در صورتی که در کشورهای دیگر مثل هندوستان ، کانادا و سویس شاهد هستیم که تعدد رسمیت زبان ها هیچگونه مشکل ملی و امنیتی بوجود نمی آورند و از طرف دیگر می بینیم علیرغم این که زبان جزیره کرس فرانسه باکشور مادر یکی است ، ایرلندی ها زبان مشترک با انگلستان دارند و یا باسک ها در اسپانیا هم زبان هستند ولی همزبانی عامل وحدت آنها نشده است.
    در صورت عمومی شدن یاد گیری زبان انگلیسی در کشور، می توان انتظار داشت نشست ها و کنفرانس های ملی و بین المللی را بطور مرتب به زبان انگلیسی برای بهر ه برداری هموطنان بر گزار نمود. مجالس ملی نظیر مجلس شورای اسلامی می تواند به زبان انگلیسی برگزار شود تا تمام اقوام ایرانی در بیان مسائل خود یکسان و همسطح قلمداد شده و بدین گونه عدالت در زبان حاکم گردد. (مسلما در زمان حاضر که همۀ اقوام ایرانی فارسی میدانند ، تا جا افتادن زبان انگلیسی ، مجالس مشترک ایرانیان به زبان فارسی برگزار خواهدشد ).
    درصورت همگانی شدن زبان انگلیسی، دانشمندان ، اندیشمندان ، نویسندگان ، هنرمندان و حتی اسلام شناسان برجسته ما به راحتی می توانند باجهانیان ارتباط تنگاتنگ و قوی داشته و نوشته های خود را در تیراژی خیلی بالا منتشر و نظرات خودرا بطور فراگیر ارائه و تبلیغ نمایند .
    جهان امروز را دهکده جهانی می نامند و زبان این دهکده ، امروزبدون تعارف زبان انگلیسی است ، هرکس و هر ملتی که زبان این دهکده را بهتر بداند وبه آن مسلط شود ، از امکانات مادی و معنوی آن بیشتراستفاده خواهد کرد و جایگاه مناسب خود را در آن پیدا کرده و وظیفه و نقش خود را به درستی ایفا خواهدنمود در غیر این صورت، منزوی خواهد شد و ازصحنه بازی کنار خواهد افتاد .
    البته شاید بعضی ها فکر کنند که تدریس به زبان انگلیسی در سطح ایران از نظراجرا امکان پذیر نیست درصورتی که امروزه با توجه به امکانات تکنولوژی موجود، می توان تنها از یک ویدئو و یک تلویزیون وتعدادی فیلم علمی آموزشی که به صورت اصولی و جذاب توسط متخصصین مجرب تهیه شده باشد استفاده کرد و آنها را در اختیارکلیه مدارس شهری و روستائی کشور از مرحله مهد کودک تا آخر دبیرستان قرار داد، بدین گونه عدالت در تحصیل نیز تا حدودی مراعات خواهد شد . در صورت نیاز و امکان می توان از کانالهای تلویزیونی ، اینترنتی و ماهواره ای هم بهره گرفت .بدیهی است که پس از سپری شدن دوره تحصیلی یک نسل(یک دورۀ تحصیلی همگانی) ، نسل های بعدی کاملا به موضوع مسلط شده ، زبان مادری و زبان انگلیسی بصورت عادی جایگاه خود را پیدا خواهد کرد .
    خلاصه و نتیجه گیری
    بطوری که اشاره شد ، واقعیت جامعه نشان می دهد که امروزه تنوع و تعصب
    – در این مقاله در عقاید و مذاهب نمی تواند مثل گذشته عامل تشنج در کشور ما باشد ولی حاکمیت تنها یک زبان در کشور وتحمیل آن به کلیه اقوام ایرانی موجب نفاق و عامل تحقیر سایر زبان ها و فرهنگ هامی شود و در صورتی که امروز این موضوع در آرامش ، عادلانه و باتدبیر، مطرح و حل نشود در آینده موجب بر خوردها خواهدشد . امید است ما که طراح گفتگوی تمدن ها هستیم موضوع تعدد زبان ها را در کشور خود با بحث و گفتگو ، متمدنانه حل کنیم .
    اما در مورد زبان دوم ، اگر تنبلی ، تعصب خشک و عدم دور اندیشی و آینده نگری باعث شود که خود را امروز به زبان دهکده جهانی مسلح نکنیم و از همین امروز خود را آگاهانه آماده ورود به این دهکده نسازیم و فعالانه در آن شرکت نکنیم ، فردا خواسته و ناخواسته زبان انگلیسی نیز به ما تحمیل خواهد شدو در آخر صف، با سستی و خفت ، ورود به دهکده را تمنا خواهیم کرد تا دنباله رو این قافله شویم .

    ۱تمام ملیت ها و اقوام تحت عنوان قوم و مجموع مردم ایران یک ملت عنوان شده است

  4. سایت بسیار خوبیست ومن گاه وبیگاه از آن استفاده ومطالعه اش می کنم. م کیوان

  5. بااحترام- زادروزآخرین شعله نیمایی ایران، فروغ فرخزادراتبریک می گویم. ۹۳/۱۰/۰۹ م کیوان