شعری از آنجل گنزالز
ترجمه: ناصر تنها
شاعر و منتقد اسپانیایی
متولد ۱۹۲۲ در ابیدو
وفات: سال ۲۰۰۸
برنده جایزه مهم ادبیات پرنس آستوریاس ۱۹۸۵
جنگل
شفق را رد خواهی شد
هوا را
باید دستانت راهی بگشایند
ازمیان
چندان انبوه ،بی رخنه ای درآن
برو.رد پایی بجا نمیماند ازتو
بالا
صدها درخت نفس به سینه حبس کرده اند…
پرنده ای که حضورترا نمیداند
رها میسازد آوازش را
از سویی دیگر
جهان رنگ عوض میکند:
پژواک جهان است گویی.
پژواک دورکه
طنین اندازش تویی
آخرین مرز های بعد ازظهر را درمی نوردد
Angel Gonzales
Bosque
Cruzas por el crepúsculo.
El aire
tienes que separarlo casi con las manos
de tan denso, de tan impenetrable.
Andas. No dejan huellas
tus pies. Cientos de árboles
contienen el aliento sobre tu
cabeza. Un pájaro no sabe
que estás allí, y lanza su silbido
largo al otro lado del paisaje.
El mundo cambia de color: es como el eco
del mundo. Eco distante
que tú estremeces, traspasando
las últimas fronteras de la tarde