شعری از مهدی موسوی ؟

شعری از مهدی موسوی

پاییز آمده ست که خود را ببارمت!

پاییز: نام ِ دیگر ِ «من دوست دارمت»

 

بر باد می دهم همه ی بود ِ خویش را

یعنی تو را به دست خودت می سپارمت!

 

باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو

وقتی که در میان خودم می فشارمت

 

پایان تو رسیده گل ِ کاغذی ِ من

حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت

 

اصرار می کنی که مرا زودتر بگو

گاهی چنان سریع که جا می گذارمت!

 

پاییز من، عزیز ِ غم انگیز ِ برگریز!

یک روز می رسم… و تو را می بهارمت!!!

 

از مجموعه «فرشته ها خودکشی کردند»

اشتراک گذاری: