شعری از دلشاد مریوانی
ترجمە: دلاور رحیمی
دلشاد مریوانی در سال ۱۹۴۷ میلادی در شهر سلیمانیه دیده به جهان گشوده است. در سال ۱۹۷۲ میلادی در دانشگاه بغداد فارغ التحصیل رشتهی زبان و ادب کردی شدهاست. وی در سال ۱۹۶۲ به کار و فعالیت سیاسی پرداخته و چندین بار به زندان افتاده و آخرین بار در سال ۱۹۸۹ دستگیر می شود و در همان سال شهید می شود.
نامبرده بیش از ۱۷ نمایشنامه و ۴ مجموعه شعر و چندین قصه و مقالات انتقادی منتشر کردهاست.
برای رُفقایم
می دانم کُشته خواهم شد
می دانم پیکرهام به صحرایی انداخته می شود
و آنگونه تجزیه خواهد شد
که شناخته نخواهدشد
نمی دانند: پیکر کدام قاچاخچی ست
نمی دانند: پیکر کدام پیامبر ممنوع است
رُفقایم مرا نخواهند شناخت
نه چهرهی بخود شادی ندیدهام
نه قامت سرو آزادهام
نه امید خفته در چشمانم
نه جای زخم شکنجهها بر پیکرم
نه ابروان سیاه ز رنگم را
نخواهند شناخت
نخواهند شناخت
رُفقایم مرا نخواهند شناخت
اما همه
می نگرند به پیکرِ به صحرا افتادهام و
: از یکدیگر می پرسند
چرا سگانِ ولگرد
پیکرهام را نخوردهاند؟
اگر پیکرم جای دهان سگ بود
بدانید سگ … است
سگ برژوازی نجس است
سگ گرسنه، سگ ولگرد
پوزه به پیکرهام نمی زنند
همین است مرا نگهداشته است
دشمنانم چشم دیدن مرا ندارند.
*******
بۆ هاوڕێکانم
من دهزانم دهکوژرێم
من دهزانم تهرمهکهم
له سارایهک فڕێ دهدرێ
وا دهشێوێ
ناناسرێ
پێ نازانرێ تهرمی کامه قاچاغچییه
پێ نازانرێ تهرمی کامه پێغهمبهری یاساغچییه
هاوڕێیانم نامناسنهوه
نه سیمای خۆشی نهدیوم
نه باڵای قهد نهنهویوم
نه هیوای پڕ چاوی گهشم
نه جێ زامی
شوێن ئهشکهنجهی نهخشهی لهشم
نه ئهبرۆی رهشی وریام
نه دهمولێوی پڕ سهودام
ناناسنهوه و
نامناسنهوه
هاوڕێیانم نامناسنهوه
باڵام ههموو بهتاسهوه
دهڕواننه:
لاشهی له سارا کهوتووم
له یهکتری دهپرسن:
(بۆچی سهگی بێ خاوهن و بێ خانه
سهگی برسی و دهرکراوی لانه
له لاشهیان نهخواردووه!
بۆ دهمیان بۆ نهبردووه؟)
ئهی هاوڕێیان
گهر لاشهم جێگهستهی سهگ بوو.
بزانن سهگی پۆلیسه
گهستهی سهگی بۆرژوایانهی نهگرێسه
سهگی برسی
گاز له لاشهی من ناگرن.
ههر ئهوهشه هێشتوومییهوه
دوژمنانم بهرگهم ناگرن.
۱۷-۱۰-۱۹۸۳