اگر بخواهم از خودم بگویم یک «سید مهدی موسوی» هستم که خلاصه می شود در هنر و چیزی زیادتر از آن برای گفتن ندارد. شعر و داستان و ترانه و نقد و… به حوزه ی ادبیات مربوط می شود که در آنها نقش مولف و مخاطب را همزمان دارم. در هنرهای دیگر مثل سینما، موسیقی، نقاشی و… صرفا یک مخاطب هستم و شاید گاهی نقدهایی کوتاه نیز نوشته باشم. با اینکه متولد سال ۱۳۵۵ در تهران هستم اما از کودکی در کرج زندگی کرده و شکوفایی شعری خودم در دهه ی شصت و نیمه ی اول دهه ی هفتاد را مدیون این شهرم. در نیمه ی دوم دهه ی هفتاد برای ادامه تحصیل راهی شهر مشهد شدم و در آنجا دکترای داروسازی گرفته ام که تنها ربطش به ادبیات گذران زندگی ام است در کشوری که هنرمندان محکوم به گرسنگی اند.
در سال هایی دور که هنوز جشنواره ها به گند کشیده نشده بودند در بسیاری از آنها شرکت می کردم و مقام های زیادی را کسب کرده بودم که اگرچه باعث خجالت نیست اما نمی تواند سند افتخاری نیز باشد. تا به حال شش مجموعه منتشر کرده ام که یکی از آنها در سال ۱۳۸۱ به نام «فرشته ها خودکشی کردند» زیرزمینی بوده و یکی دیگر به نام «آموزش عروض به زبان ساده» در سال ۱۳۹۰ به صورت الکترونیکی منتشر شده است. مجموعه ای سیصد و چند صفحه ای هم در سال ۱۳۸۹ به نام «پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود! نه کوچولو!» به چاپ رسانده ام که در همان نمایشگاه کتاب دچار توقیف و منع پخش شد. به جز اینها سه کتاب دیگر هم دارم که شامل «پر از ستاره ام اما…» در سال ۱۳۷۶، «اینها را فقط به خاطر شما چاپ می کنم» در سال ۱۳۸۴ و «حتی پلاک خانه را» در سال ۱۳۹۱ می شود. کتاب آخر به جنگ و تبعات آن در نسل بعدی در قالب شعر پرداخته و توانست در همان نمایشگاه کتاب به چاپ سوم برسد. در سال های اخیر تعدادی از اشعارم نیز به همراه موزیک توسط خوانندگان خوانده شده که از مطرح ترین آنها می توان به «شاعر تمام شده» اشاره کرد.
از سال ۱۳۷۹ با سایت «غزل پست مدرن» در دنیای مجازی حضور دارم که بعد از سال ۱۳۸۱ در محیط پرشین بلاگ با ایجاد وبلاگ «غزل پست مدرن» به وبلاگ نویسی پرداختم که تا به حال در سه سال اخیر چهار بار مورد فیلتر قرار گرفته و مجبور به کوچ به آدرسی تازه شده ام. سردبیری نشریه ی «همین فردا بود» در سال های ۱۳۸۶ تا خرداد ۱۳۸۸ و همچنین اداره ی کارگاه های ادبی از سال ۱۳۷۷ تاکنون از دیگر فعالیت های ادبی من بوده است.
به نظرم یک هنرمند اگر واقعا هنرمند باشد نمی تواند آوانگارد نباشد. وظیفه ی هنرمند در جلوی خط حرکت کردن و شکستن است. هنرمندی که در عقب مردمش حرکت کند در بهترین حالت «مهدی سهیلی» و «مریم حیدرزاده» خواهد شد! شاید در زمان خودش محبوبیتی نسبی کسب کند اما هیچگاه در دنیای ادبیات جدی جایی نخواهد داشت. البته در هر روزگار هنرمندانی که هنر ژورنالیستی و پاپیولار تولید کنند هم لازمند اما مطمئنا دخلی به ادبیات واقعی ندارند. البته مطمئنا در کوتاه مدت هر اثر آوانگاردی با مخالفت های جاهلان یا کسانی که منافع خویش را درخطر می بینند روبرو خواهد شد اما با گذشت زمان کم کم در ناخودآگاه جمعی مخاطب (اگر دارای ارزش هنری باشد) جای خواهد گرفت.
این سایت نامش آوانگارد است و مطمئنا به چیزی جز هنر آوانگارد نخواهد اندیشید…
سید مهدی موسوی