یاداشتی بر رمان «آخرین انار دنیا» نوشته­ ی:بختیار علی

یاداشتی بر رمان «آخرین انار دنیا» نوشته­ ی: بختیار علی*

زهرا حسین پور خوشناموند

مترجم: آرش سنجابیurl

 انتشارات افراز

بختیار علی چنان زیبا و دردناک زمانه ی خود را به تصویر کشیده است، که من فکر کردم اگر همچون شرایطی باعث چنین خلقتی می شود کاش من مظفر صبگاهی را زندگی کرده بودم. اما نه این گونه نیست. قدرت خلاقه ی بختیار علی است که توانسته است آن همه زشتی را به این زیبایی بیان کند. وقتی کتابش را بر می داری نمی توانی زمین بگذاری اش مگر برای لحظاتی بخواهی خود را با شیون هایش همراه کنی.

بختیار علی این نویسنده ی کرد عراقی برای بیان روایتش از رئالیسم جادویی با پرداختی بسیار ماهرانه بهره برده است.

شخصیت های رمان:

مظفر صبگاهی: راوی داستان است. مردی که در جریان مبارزات سیاسی به زندان افتاده ، پس از ۲۱ سال آزاد شده است و دنبال پسرش سریاس می گردد.می بیند که حزب او پیروز شده است اما کشورش درگیر جنگ است.جنگی داخلی که پایان ناپذیر می نماید.هم رزمانش به قدرت رسیده اند و فاسد شده اند. همه چیز را مو به مو به تصویر می کشد اما قضاوت نمی کند.تنها جایی که شکوه می کند در صفحه ۲۶۵ کتاب است.آنگاه که بعد از دیدن آخرین سریاس به دستشویی می رود تا صورتش را بشوید. می گوید:” از دنیا و ستاره و جهان تنفر داشتم، از تمام کسانی که توی زندگی مردم دخالت داشتند، از هر کسی که سریاس را به آن روز انداخته بود. “در جمله ی بعدی می گوید: “نمی دانم به چه کسی خشم بورزم. آن راهروها وموجودات مفلوکش به اندازه ی گناه تمام مردم دنیا بود.” انگار او هم پس از ۲۱ سال فکر کردن به نتیجه نرسیده است که مقصر کیست.

سریاس صبگاهی: پسر مظفر که مادرش هنگام تولدش مرده است. پدرش هم که همان روزها به زندان می افتد.اوج داستان آنجاست که وقتی مظفر صبگاهی دنبال سریاس می گردد با سه سریاس مواجه می شود و راهی نیست تا بفهمد کدام سریاس پسر اوست.سه سریاس زندگی های متفاوتی دارند که سرگذشت هر یک خواندنیست.سریاس اول در میدان گاری چی ها قتل می رسد. سریاس دوم سرباز است و پس از سالها جنک اسیر می شود.سریاس آخر هم که در کودکی در آتش یک بمب دچار سوختگی شده است.

شادری و لاوی سپید: دو خواهر که موهای سیاه بلندی دارند. پیراهن های سپید بلندی می پوشند. عهد بسته اند که تا زنده اند تنها بمانند و ازدواج نکنند. با هم آواز می خوانند. از زندگی این دنیا دست شسته اند. با سریاس اول هم پیمان برادری بسته اند.تنها زن های داستان این دو خواهراند ، معشوقه های یعقوب صنوبر که خود فروشی می کنند و معشوقه های سید جلال.در این رمان از زن ها و دنیا یشان چیز زیادی دستگیرمان نمی شود. انگار زن ها در روایت بختیار علی دو دسته اند:زن های آسمانی / خواهران سپید و زن های لکاته / معشوقه ها.  معشوقه ها در رمان نقش تزئینی دارند.اما زندگی خواهران سپید مفصل بیان می شود. پیام اشان این است دست شستن از دنیایی به این پستی بهتر نه که یک وظیفه است.آنها هستی خود را انکار می کنند.      

وممد دل شیشه ای، یعقوب صنوبر، ندیم شاهزاده و … دست به دست هم داده اند تا ما با یک روایت استثنایی روبه رو شویم. روایتی از جنگ.جنگی که رندگی آدمهای رمان را در احاطه گرفته است. جنگی که فردیت شخصیت ها را از بین می برد.روابط عادی انسانی را زیر سوال می برد.انگار روابط خانوادگی  تنها در صلح و آرامش معنا دارند. اما در جنگ اسیران،کشته شدگان،سربازان و همه و همه اجزای یک پیکر واحد و زخم خورده اند. هر کدام به نوعی در رنج اند زیر سایه ی سیاه مرگ.

هدفم از نوشتن این سطور معرفی کتاب بود و پیشنهاد به دوستان خوبم که حتمن بخوانیدش.

————————–

بختیار علی نویسنده، شاعر، مقاله‌نویس معاصر کرد در سال ۱۹۶۰ در سلیمانیه عراق زاده شد و ۳۶ سال بعد، در سال ۱۹۹۶ به آلمان مهاجرت کرد.

نخستین رمان او به نام «مرگ تک‌فرزند دوم» (مەرگی تاقانه‌ی دووهه‌م) در سال ۱۹۹۷ در سوئد منتشر شد. دومین رمانش غروب پروانه (ئێوارەی پەروانه) در سال ۱۹۹۸ از سوی انتشاراتی رهند در استکهلم سوئد و سومین اثرش، رمان «آخرین انار دنیا» (دواهه‌مین هه‌ناری دونیا) در سال ۲۰۰۲ در سلیمانیه به چاپ رسید.

اشتراک گذاری: