شعری از شهین خسروی نژاد
از صفر تکوین
درد سنگ های آسمانی تن
آغشته به ویروس حیات
برمی گردم به پوسته های خالی م
می گوید باد چیزی از تنت دزدیده اند
سررفته بی خاطرگی از خطوط دست
در این جا به حالتی از تن می گویند مرگ
درد سنگ های آسمانی تنم
بخشی که فکر باید بکند
بسازد حدود نگاه
می گویندمان مشت می گویندمان این نمونۀ خروار
مو درمی آورد بخشی که حرف باید بزند
بلرزد درتنهایی یکریز
به حد بلعیدن سرشتم گرسنه ام
از جغرافیای نفَس می گذرانندم خالی هام
تا در نسبت خطوط
اتفاق بیفتد دوباره نامنظر
تا ضدِاتفاق
بمبارانی از ویروس حیات
شکل می گیرد آپارتمان
فرش میز تختخواب
موجود
اتفاق
سرایت می کند به نقشۀ تن