ترجمه اشعار از ایتالیایی :ابوذر کردی
IN MEMORIA
Locvizza il 30 settembre 1916
Si chiamava
Moammed Sceab
Discendente
di emiri di nomadi
suicida
perché non aveva più
Patria
Amò la Francia
e mutò nome
Fu Marcel
ma non era Francese
e non sapeva più
vivere
nella tenda dei suoi
dove si ascolta la cantilena
del Corano
gustando un caffè
E non sapeva
Sciogliere
il canto
del suo abbandono
L’ho accompagnato
insieme alla padrona dell’albergo
dove abitavamo
a Parigi
dal numero 5 della rue des Carmes
appassito vicolo in discesa
Riposa
nel camposanto d’Ivry
sobborgo che pare
sempre
in una giornata di una
decomposta fiera
E forse io solo
so ancora
che visse
یاد بود
نامش
محمد شیاب[۱] بود .
نسب اش
به امیران کوچ نشین برمی گشت .
خودکشی نمود
وقتی دیگر ، کشوری نداشت .
فرانسه را دوست داشت
و برای همین تغییر نام داد .
مارسل
اما فرانسوی نبود.
و دیگر نمی توانست زندگی کند
در چادر خانوادگی اش
آنجا که ترنم قرآن
به گوش می رسید
وقتی در حال نوشیدن قهوه بود .
و نمی توانست
سرود رفتن را
سردهد.
همراهش بودم
آن زمان که ریاست یک هتل را داشتیم
وقتی که ساکن بودیم
در پاریس
در شماره ی پنج رودِس کارمه[۲]
در یک کوچه ی پرحرارتی در یک سرازیری
آرمیده است
در گورستان ایوری[۳]
واقع در حومه ی شهر
چنان به نظر می رسید
در یک روزِ
در یک تلاشِ متلاشی
رفتنی است .
و شاید من تنها کسی باشم
که فهمید
او چه ها دیده است
IL PORTO SEPOLTO
Mariano il 29 giugno 1916
Vi arriva il poeta
e poi torna alla luce con i suoi canti
e li disperde
Di questa poesia
mi resta
quel nulla
d’inesauribile segreto
درب آرامگاه
شاعر
با چکامه هایش
شما را اینجا می آورد
و سپس برمی گرداند
در هاله ای از نور
و پراکنده می گردند .
در چنین شعری است
که من آرام می گیرم
آن یک هیچستان است
با رازی تمام ناشدنی .
DANNAZIONE
Mariano il 29 giugno 1916
Chiuso fra cose mortali
(Anche il cielo stellato finirà)
Perché bramo Dio?
نفرین
محصور
میان اشیای مرده
( و اینکه آسمان پرستاره ، تمام خواهد شد )
چرا خدا را تمنا کنم ؟