جوزپه اونگرتی(قسمت دوم)/ ترجمه اشعار از ایتالیایی :ابوذر کردی

 

 جوزپه اونگرتی(قسمت دوم)/  1234567

ترجمه اشعار از ایتالیایی :ابوذر کردی

IN MEMORIA

Locvizza il 30 settembre 1916

 

Si chiamava

Moammed Sceab

 

Discendente

 di emiri di nomadi

 suicida

 perché non aveva più

 Patria

 

Amò la Francia

 e mutò nome

 

Fu Marcel

 ma non era Francese

 e non sapeva più

 vivere

 nella tenda dei suoi

 dove si ascolta la cantilena

 del Corano

 gustando un caffè

 

E non sapeva

Sciogliere

 il canto

del suo abbandono

 

L’ho accompagnato

 insieme alla padrona dell’albergo 

dove abitavamo

a Parigi

 dal numero 5 della rue des Carmes

appassito vicolo in discesa

 

Riposa

 nel camposanto d’Ivry

sobborgo che pare

 sempre

 in una giornata di una

decomposta fiera

 

E forse io solo

 so ancora

 che visse

 

یاد بود

نامش

محمد شیاب[۱] بود .

نسب اش

به امیران کوچ نشین برمی گشت .

خودکشی نمود

وقتی دیگر ، کشوری نداشت .

 

فرانسه را دوست داشت

و برای همین تغییر نام داد .

مارسل

اما فرانسوی نبود.

و دیگر نمی توانست زندگی کند

در چادر خانوادگی اش

آنجا که ترنم قرآن 

به گوش می رسید

وقتی در حال نوشیدن قهوه بود .

 

و نمی توانست

سرود رفتن را

سردهد.

 

همراهش بودم

آن زمان که ریاست یک هتل را داشتیم

وقتی که ساکن بودیم 

در پاریس

در شماره ی پنج رودِس کارمه[۲]

در یک کوچه ی پرحرارتی در یک سرازیری

 

آرمیده است

در گورستان ایوری[۳]

واقع در حومه ی شهر

چنان به نظر می رسید

در یک روزِ

در یک تلاشِ متلاشی

رفتنی است .

 

و شاید من تنها کسی باشم

که فهمید

او چه ها دیده است

 

IL PORTO SEPOLTO

Mariano il 29 giugno 1916

 

Vi arriva il poeta

 e poi torna alla luce con i suoi canti

 e li disperde

 

Di questa poesia

 mi resta

 quel nulla

 d’inesauribile segreto

 

درب آرامگاه

شاعر

با چکامه هایش

شما را اینجا می آورد

و سپس برمی گرداند

در هاله ای از نور

و پراکنده می گردند .

 

در چنین شعری است

که من آرام می گیرم

آن یک هیچستان است

با رازی تمام ناشدنی .

 

DANNAZIONE

Mariano il 29 giugno 1916

 

Chiuso fra cose mortali

(Anche il cielo stellato finirà)

Perché bramo Dio?

 

نفرین

محصور

میان اشیای مرده

( و اینکه آسمان پرستاره ، تمام خواهد شد )

چرا خدا را تمنا کنم ؟



 ) دوست مصری شاعر ، خواننده ی پیگیر بودلر  و نیچه  که در تابستان ۱۹۱۳ خودکشی می کند[۱]

)منطقه ای در پاریس[۲]

) قبرستانی در پاریس[۳]

اشتراک گذاری: