شعری از سحر جعفری
ایمان
کرگدن ها روی گردن هایمان می رقصیدند
و با گام هایشان ,گوشه های جهان را به هم گره می زدند
گرداب های گل
گورمان را گاز می زدند
ما اما گوشواره هایمان را به گوش لحظه آویختیم
و از گام های کرگدن ها گریختیم
و به گاه گاه بهار
ایمان آوردیم ..