شعری از لیلا رنجبران

شعری از لیلا رنجبران

 

فردا خواهم آمد 

 

این روزها  در فال حافظ نمی یابم ات

و نه درته  فنجان قهوه ام …

می خواهم چند کیسه نمک بردارم

 تمام مسیر امامزاده صالح راپیاده بروم

و روسری سفیدم را بین کبوتران تقسیم کنم

شاید در راه برگشت،

تو! پشتِ در، دخیل بسته و منتظرم باشی…

 

اینروزها دست هایم بی جان تر از آنند

که  برای آمدنت  دعا کنند

حالا نوبت توست

دعا کن!

کفش هایم جفت شود…

قول می دهم 

قبل از اینکه سپیده به پنجره ی مسدودِ اتاقت سر بزند،

من در خواهم زد.

اشتراک گذاری:

مدیریت سایت

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید