شعر اول:
خیابان قد و نیم قد چشمانم
شبیه مسلولی است
که جاری رگانش
به میهمانی شش ها و ریه هایش رفته اند
و من!
این دخترک بازیگوش
پای میز این روزهایش نشسته
شبیه گاری چی جوان
قهوه ی ترک را
می…
… خواند
به استعاره از تویی که دوستت دارم
* * * * *
دوستت دارم را با خودش
روی شانه های خیابان می گذارد
هی می گردد و
می چرخد و
می خواند و
با زیر و بم صدایت می رقصد…
* * * * *
رنبیل!
آواز خوان دستان نحیفش
با مورچه ها به بازار می رود
هر انگشتش لیست می شود
برای خرید سیصد و شصت و پنج روز از سالی که
نمی داند کجایش را به تو آویخته اند؟!
با این همه دوستت دارم را
با کفش های لنگه به لنگه
در عرض خیابان تکرار می کند
و بوق
بوق
بوق
بوق
بوق
تو صدایت پشت فرمان
فریادهای بنفش….
حیف! این دخترک بازیگوش
گوشهایش جانی برای شنیدن ندارند
باز هم زیر و بم صدایت
این بار فندقی رنگ
برای سنجابی که در گیر و دار چشمانت خفته
و طعم فندق ها را از یاد برده!!!
* * * * *
می گردد و
می چرخد و
می خواند
و زنبیل را
در خیابان ۲۱
بعد از ششمین تقاطعِ
شهری که دامن شلیته پوشیده
رها می کند
پای میز این روزهایش می نشیند
درد را
در می شود و رد
که با این همه…
دوستت دارم هنوز استعاره ای است
برای آویختنم به این روزها!
شعر دوم:
فَلس های تنم درد می گیرد.
ماهی توی تابه می گوید:
ردّ پای عشق و دریا را
یک جنین شش ماهه می فهمد!
حیفِ از تو و چشم های بارانیم
حیفِ از من و بریدن – رگ به رگ – با تو!
شعله را بکش بر من
کم ترین نهایت لطف است
ماهی توی تابه می گوید:
سوء…هاضمه گرقته
آقای پشت این لبخند
ابتلای این واژ: (آقا!)
سوء تعبیر تکراری است!
***
بختک شوم خود را برداشت
روی شانه های شب خوابید
ذره ای ویار انگار
توی خواب خود افتاد
هی قسم به آب و آئینه
من!
یک جنین شش ماهه
فَلس های تنم درد می گیرد
سوءهاضمه از این آقاست؟!
یا که ابتلای این واژه؟