دو شعر از هدی قاسمی
شعر اول:
مثل ممنوعیت ساحل به ماهی
مثل ممنوعیت نور به سایه
مثل ممنوعیت باد به شمع
به آرامش ممنوع تو محتاجم و … ممنوع!
شعر دوم:
شرط می بندم این بار
مقصر، خداوند است
که تکلیف آوارگی های من مشخص نیست!؟
وقتی باران درست روی موهای تو
درست روی موهای تو
یاد هنرنمایی هایش افتاده …
یا این باد
باد موذی آبان
اصلا خودت بگو
لای موهای تو چه جای لانه گزینی ست؟!
جواب سرانگشتانم را چه خواهی داد؟!
مگر من مرده باشم
که این بار بگذارم
کار
– حتی کار یک تار –
به دست نااهل بیفتد …