دو شعر کوتاه از کمال امینی
شعر اول
درست که فکر میکنی
تازە میفهمی اشتباه /فکر کردەای
انار
میوە است یا پاییز / پیر شده است
-در-دستهایی کە پر از خیال لیمو / پنجه هایش ریخته بود
بە پای پیادەروهایی که زمانی باغ میشدم هی انار بود /و انار
شایسته هیچ فصلی از تو نبود
شعر دوم
در گوشە سمت چپ خود/ نشسته است
زنی کە با همە راست ها / لج کردە است
زنی در آستانە ی هرگز و / همیشه
زانوهایش راعاشقانه به آغوش / کشیدە
خوردە از از دست هایی- که- بیهودە/ دست دادە است
گرە به دست خویشتن / زنی
کە در گوشە سمت چپ خود لج کردە است…