مجموعه شعر «چهارده معصومه» از ساره سکوت

مجموعه شعر «چهارده معصومه» از ساره سکوت

1500

 

عنوان: چهارده معصومه
شاعر: ساره سکوت
سال نشر: ۲۰۱۴
ناشر: نشر گردون
تیراژ :۵۰۰
——————–

 
چند شعر از این مجموعه:
شعر اول:

از حنجره ات بالا می روم
ای بالا رفته از حنجره ی مشبکِ من بر خطوط موازی دفتر بر خطوط موازی دفتر
ای مجرای صوتی فوقانیِ بسته بر جهان
مرا بخوان
که از حنجره ات بالا می روم
در حروف
بی حرف
در آستانه ی دریچه ی حنجره ام ایستاده ای
حرفی
بحرف
حرف کوچک همخوان
مرا بخوان
شعر دوم:
“وَأَنِ احْکُم بَیْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللّهُ…”

سر بر بالش می گذارد
در غصه فرو می رود
خون ریه هایش را پر می کند
بلند می شود
پاهایش را
با دستهایش
از تخت بیرون می کشد
-تخت باتلاق گاو خونی ست-
می خواهد بیرون برود
برود…
هر مسافری که پشت سرش آب ریخته اند مردنی است
هر کس از زیر قرآن رد می شود
احتمالا دارد فکر می کند
کوچه لابد مرداب است
و من هنوز قایق نساخته ام
قایق بر من نازل نشده است
قایق آیا از آسمان نازل می شود؟
انزال ابرهاست؟ فرشته ها شاید؟
می گوید: آبی که فرو می ریزد آبِ مرده ست
“وَأَنِ احْکُم بَیْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللّهُ…*”
می گوید:
قایقی بر ما نازل نشده
هر کدام یک تکه از مرداب انزلی هستیم
با عمق های متفاوت
پاهایش را از دست هایش بیرون می کشد
می خواهد بیرون برود
برود…

——————-
*سوره مائده آیه۴۹

 

شعر سوم:

 

از وضعیت خون حرف می زنم
از وضعیت خون
خون که ریخته باشد در دریا در تاریکی
خون که حرکت کند به سمت خشکی از دریا
-اسمش را بگذارید تتراپاد و شروع کنید به شمردن پاهایش-
خون که از رودخانه گریخته باشد یک پایش را جا گذاشته باشد بر پله ی دندان کرکدیل
-شما خون را بخوانید سیندرلای اولیه-
ریخته باشد از دندان شیر گرگ شاهین عقاب میمون شتر گاو پلنگ
بر پا بلند شده باشد و خودش را مالیده باشد به درخت
ریخته باشد در رود از ماهی زیر پاهای پرنده
چکیده باشد بر تخت – شما فکر کنید چمن-
خون که پاشیده باشد بر دیوار
شر کرده باشد زیر دوش -در می شود یا نمی شود… نشد-
خون که متلاشی شده باشد در جنگ
پریده باشد به آسمان و فرود آمده باشد بر مین -این اشتباه تایپی ست-
خون که فواره زده باشد روی دوربین
دور
نزدیک
زوم
خون که رد می شود در رگ چشمهایت
رد می شود زیر پوستت در مارهای پرورده در آستین
خون که خونی ست, دستهایش خونی ست, حجم های گرد کوچکش خونی ست، خونش خونی ست
از وضعیت خون حرف می زنم
و وضعیت خون همیشه یک شکل نیست!
رود که بایستد می گندد
خون که بایستد می بندد
لخته
و آدمی آغاز می شود در آبی
من
با تو ام ! می شنوی؟
از وضعیت آبی حرف می زنم
از وضعیت اصوات ناشنوا
از وضعیت حباب
از وضعیتِ وصل به سرزمین مادری به مادر در کیسه ی خون
از وضعیت حباب در آبی ، قرمز در حباب
از وضعیت ترکیدن بر سطح
از وضعیت بودنِ نبود در آب
و نبودنِ بود بر سطح
از وضعیت حوض که خون پاشیده باشد بر جداره اش ریخته باشد بر ماهی ها
از وضعیت دیوار که خون ریخته باید برپیشانی اش عرق کند , بچکد بر دفتر و بایستد
از وضعیت آبی حرف می زنم
وضعیت خوابیده ی آینه در مقابل آسمان
وضعیت ایستاده ی آینه های مقابل هم زیر آب – وضعیت آبی متوهم، وضعیت خیال-
وضعیت ایستاده مقابل هم زیر آب
وضعیت آبیِ دستهای خداوند در تردید طولانی اش در کردن یا نکردن
کردن
نکردن
نکردن
کردن
کردن کردن کردن کردن
نکردن نکردن نکردن نکردن
کن..
فیکون….
قطره ی سرخی چکید،
آبی شد
و ایستاد!

اشتراک گذاری: