دو شعر کوتاه از چارلز بوکوفسکی/ احمد قائم مقامی

دو شعر کوتاه از چارلز بوکوفسکی/ احمد قائم مقامی

پاریس

هیچگاه خیال نمی کردم
حتی در زمان های آرامتر
هنگامی که کلاه بره پوشیده ام
میان شهر دوچرخه سواری کنم
و کامو
همیشه
اعصاب مرا خورد می کرد

Paris
Never
even in calmer times
have I ever
dreamed of
bicycling through that
city
wearing a
beret

and
Camus
always
pissed
me
off.

کفش ها

وقتی جوانی
یک جفت
کفش پاشنه بلند زنانه
که فقط
تنها در کمد نشسته
میتواند استخوان هایت را آتش بزند
همان طور
وقتی پیری
فقط یک جفت کفش است که هیچ کس در آن نیست

Shoes
when you’re young
a pair of
female
high-heeled shoes
just sitting
alone
in the closet
can fire your
bones;
when you’re old
it’s just
a pair of shoes
without
anybody
in them
and
just as
well.

اشتراک گذاری:

زوشا بیرانوند

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید