می گویند : وقتی مانیفستی نوشته می شود مرگ آن هم صادر می شود !
شاید به همین دلیل سال ها مقاومت کردم و در بین این همه شاعران جوان کلاسیک سرا که مدعی جریان سازی در شعر _ خصوصن غزل _ هستند سکوت کردم و از آن تن زدم …
اما این سایت _ که قرار است کارهای بزرگ را به مخاطبان حرفه ای ارائه کند _ موضوع کمی مهم و مورد توجه واقع می شود یعنی اینکه مدیر محترم سایت ” جناب آقای بیرانوند ” برای هر صفحه ای ، دبیری را مشخص نمودند تا پاسخگوی نیاز های مخاطبین باشند
یکی از این بخش ها ، صفحه ی پرطرفدار ” غزل پست مدرن ” به مدیریت دوستان خوبم
” سید مهدی موسوی ” و ” فاطمه اختصاری ” است .
با وجود کثرت مخاطب در این بخش بسیار دیده شد که هم مخاطبان علاقه ی فراوانی به خواندن گونه های دیگر غزل دارند و هم شاعران بسیاری دوستدار این هستند که شعرشان در صفحه ای قرار بگیرد که مرتبط باشد . زیرا غزل پست مدرن بی شک قاعده های نوشتاری خاصی را دنبال می کند که هر شعری در آن قواعد نمی گنجد …
اما من شعرهای دیگرگونه ی بسیاری در ساختمان غزل سراغ دارم که در همان مانیفست نانوشته ” غزل محض ” می گنجد .
و البته شاعران توانایی که در شعر کلاسیک حرف های بسیار برای گفتن دارند …
این نیاز به شدت احساس می شد و من این موضوع را با تیم هم اندیش در ” آوانگاردها ” مطرح کردم که با استقبال خوبی روبرو شد .
از امروز ما غزل دیگری به نام ” غزل محض ” را رسمن به ادبیات پیشروی ایران معرفی و چهره های بزرگی را در شعر کلاسیک در اختیار مخاطبان قرار می دهیم .
بدون شک نام های بسیاری در لیست بلند بالای من برای معرفی قرار می گیرند
اما من در هر شماره یک شاعر برجسته را چهارشنبه ی هر هفته، به دوستداران ” آوانگاردیزم ” معرفی می کنم …
« روح راه »
به روح راه ، که خم می شود به ساحت تن
به سیب های مه آلود … در درخت بدن
به صادقانه ترین حرف … حرف نا مربوط
به مادرم ، که مرا می گریست زیر کفن
به حجم چهره ی منصور ، در طواف خودش
به دکمه دکمه ی این شعر … قبل, پیراهن
به انقباض تنی در مصاف حفره ی باز
به قبر های پر از عکس های مستهجن
۰۰۰
من از کدام طرف از خودم فرار کنم ؟
از انجماد سرم ؟! ……. یا از آبراه , دهن ؟!!
حنیف خورشیدی