انزوا را نمیفهمیم. گویی فرد منزوی کسی است که همیشه بوده ولی حالا دیگر نیست و از همه به یک هیچ گریخته است. ما دوست داریم همیشه همه باشند تا انزوا مفهومش را از دست بدهد. اما اگر کسی که منزوی است از یک هیچ به یک همه گریخته باشد چه؟ اگر انزوا جهان دیگری باشد به موازات جهان اکنون چه؟ اگر فرد منزوی پرویز اسلامپور باشد چه؟
با شاعران حجم، با شاعران دیگر با شاعران …. میبایست با احترام و احتیاط قدم برداشت. اینان جهانِ انزوایشان، چنان است که جهان چنینیِ دیگران در آن محاط می شود. اگر نه آنچنان، ما این چنین، در شعر این شاعران، عرفان میکنیم.