سه شعر از آذر قلی نژاد

سه شعر از آذر قلی نژاد

 

شعر اول:

غروب پنج شنبه

ویک ساعت پنج ضلعی کوچک

*

خودم را در آیینه نگاه میکنمُ

چروک های عمیق  پیراهنم

که هیچ اتویی

 صافش نمی کند

وروزهای سیاه وسپیدی

که از موهایم بالا می روند .

من آن سوی آیینه

دختری که آرزوهایش را خط می زند،

من این سوی آیینه

که به دنبال آرزوهایم می دوم.

*

مردمک چشمهایم گشادتر می شود

وترک های آیینه

. عمیق تر

 

شعر دوم:

 

به ریش روز ها می خندد

کودکی

که زمان را

با دوچرخه اش می چرخاند.

 

شعر سوم:

زن با چادری گلدار

در مرثیه آرزوهایش

می رقصد