شعری از حمزه مومنی

شعری از حمزه مومنی

 

شدن

 

نیمه شب
مخاطب رتیل زیر تخت
شکلکِ فضای نبودنت در ثنویتِ
تاریکی و لامپ هالوژن.


اختلال موسیقیایی رادیو و ماشین هایِ
پشت چراغ .
آن پایین
تکرار و هضم  توهم پریدن
شکفتن در گلدان سفالی تا نیمه خاک

شهر قد می کشد و اتوبان انتها به ساکن
دشتی باز،  رقص دودکشها رویِ
پوشش فقیر یک ردیف کاج.
حالت تهوع زمین و تخیل بحرانی من از گونه راست قامت
تصاعد،مشتق گیری ،جبر یک هبوط

حالا من  سمندری افسرده
در آبگیر رو به خشکسالی
ژن های عیلامی


درگیر مصدر این فعل بی ربطِ
شدن.
رتیل زیر تخت می گوید:
می شود ، نمی شود