فیروزه میزانی پس از سالیانِ خــاموشی در سه‌گانه‌ای مشترک به همراه علی مومنی

.

.

.

فیروزه میزانی زاده‌ی۲۱ آذر ۱۳۲۹ در تهران شاعر، روزنامه‌نگار، نویسنده و مترجم معاصر اهل ایران است. اولین اشعار وی در مجله تماشا (۱۳۵۴) و ماهنامه ادبی رودکی به چاپ رسید است. میزانی دانش‌آموخته رشته مدیریت از تهران و رشته ادبیات تطبیقی دانشگاه یوتا در امریکا است. وی یکی از شاعران مطرح موج ناب است. میزانی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین و مهمترین شاعران زن در شعر معاصر خوانده می‌شود.

علی مومنی زاده‌ی ۲۸ شهریور ۱۳۴۵ شاعر گرگانی است. از شاعران نسل دوم شعر حجم از فعالان دوره‌های نخست مجله نوشتا و هم‌چنین از فعالان جدی حوزه شعر و نقد حجم هستند. از آثار چاپ شده‌ی مومنی می‌توان به مجموعه شعر (به نام اسم) اشاره کرد؛ که شامل شعرهایی، با خلق پاره‌ای فضاهای سورئال و برش‌های تصویری عمیق، در کنار جمله‌بندی‌های دقیق و حساب‌شده است. از دیگر آثار علی مومنی مجموعه شعرهای (بیرون تَر از نگاه) و (نوشته باد نوشتن) است که توسط انتشارات بوتیمار منتشر شده‌اند.

.

.

.

سه گانه

تا سنگ
تا لاخی از طلا
تا لاخی از گندم
تا سنگلاخی از نبض و
سنگلاخی از لاجوردِ اقیا نوس
انگشتی از اشاره
انگشتی تا آنسو…
آنجااگر که بنشیند
سنگی شناکنان
به سمت نیشابور
سنگی شناکنان
به سوی اقیانوس
در رودخانه‌ای
که اسبها در آن غرق و
ابرها درآن زاده می شوند…

*

نه
توایستاده نیستی
رفتنی
سنگی
به راهِ نیشابور
از لاژوردِ اقیانوس
برانگشتِ دریا
سمتِ رگه‌هاىِ نازکِ رود
تا ابرى
دربندر
که تاخت ازیالِ اسب می‌گیرد
به میلِ قیامت
در ترازِ اقامت
بر دوایرِ نقره

ازآنجا
تا آنجا
که اسب‌ها غرق وٰ
ابرها زاده
می‌شوند!

*

در کتری ِ قدیمی دریا
از آب‌های عمیق اقیانوس
فیروزه
چای می‌نوشد
در استکان نیشابور….
در بندری
که تاخت
از یال اسب می‌گیرد
نه نه نه
ِتو ستاره نیستی
ِتو رفتنی…
ازآنجا
تا آنجا
آنجاکه اسب‌ها غرق وٰ
ابرها زاده
می‌شوند

*

اندوه نور با اشعاری از: علی مومنی/ سام گیوراد/ رضا بهادر

.

.

علی مومنی

نه آویشنی
نه نعناعی
که خلط کارخانه های اطراف را
کافور ،
از جنازه می شوید
بی بی ،
سیاه از تب مشکوک
کسوف کامل سینه
و سطل های کبودی
که از وسط چاه های تنش
سرفه می کشد بیرون
وشعله های زبانش
از تنور دهان و
جهنم ترس
به شیهه ی گرگ و
به زوزه ی اسب…
نفس بکش بی بی
که خون به جای خدا
قاب چوب دار عیسا بود
نفس بکش بی بی
تمام کتاب های مقدس
به روی نیزه و
اژدها به جای عصا
دست موسا بود
واندوه باد قطع در ختان و
کاغذی ،
که در آن پول و روزنامه
دروغ می گویند…

———————————

سام گیوراد

هستی‌یِ

معلق

در نستعلیق اندامت

نسخ قرار

می‌کندَم

هرباری که بر باد می‌بَرَد

تیرهای مشقی تصاحب

سرخط پنجه‌هایم را

در هواهای بی‌هوایت

———————————–

دو شعر از رضا خان‌بهادر

۱

ماه
شیر‌ طولانی‌ پسرانش را
هلال کرد
گریه‌ کردی‌ که پای آورنده
از اندام بریده
تندخو‌ گذشت
حرام‌جامه‌ در حریر حرز‌
آبستن‌ِ زنِ زندگی‌ است

مرگ‌ را به تیر‌
علامت زدم
از فلان‌ بن فلان شنیدم
گور می‌خواهی یا حدیث و گواهی

نقطه‌ نقطه نقطه
و باقیِ اندام
اضافه‌ آمدند
و… چند را
(و مثلن‌ چون)
حلال‌ کنید

۲

جوشیده در تنفسِ مادر
در دستانم چهره می‌تکانی
برجِ هوا سنگینیِ شکل‌ را
با سایه‌‌ای‌ به جانِ صدا
جمع‌ می‌کند
ستونِ تن‌
بلند‌
دخیل پاهایم
به‌ شفا‌
از بوی لهجه‌‌ات
دو زبان باز کرده است

زمزمه‌ای‌ در خاک
مرده مرده
حجامتِ اسم‌ها را
آب می‌دهد

مزه‌ی حشرات در سایه
مزه‌ی حشرات در آفتاب
مزه مزه به زندگی دست می‌زنیم
برگشته‌ای از پا
بلند بلند
فصل شوخِ سُفره‌
زیاد می‌شود.

برای منصور خورشیدی/ علی مومنی

برای منصور خورشیدی/ علی مومنی
 
دیشب میان خواب
در ظرف میوه ی یلدا ،کنار انار…
یک میوه ی جدید بود
که صاحب خانه انگار
با برگ توی ظرف چیده بود
با برگ ،نه
با درخت…
از آن درخت های خانه ی منصور جعفری خورشیدی
که هر سال یک میوه ی جدید می داد
یک سال “پروانه های پراکنده”
یک سال “آبی ناگهان”
حالا میان خواب
تنها نشسته ام 
با ظرف های پر ازمیوه ی درخت های خانه ی منصور…
با برگ هایی که صاحب خانه هنوزنمی داند
امسال نام آن میوه ی جدید چیست.