نگاهی به گوران، (پیشوای شعر نو کردی) در گفت وگو با کامبیز کریمی/ رضا امیری

نگاهی به گوران، (پیشوای شعر نو کردی) در گفت وگو با کامبیز کریمی/  رضا امیری

گذری بر آغاز شعر نو کردی

عبدالله سلیمان که در ادبیات کردی،او را «گوران» می نامند،پدر شعر نو کردی یا به تعبیری پیشوای شعر مدرن کرد است.گوران به سال ۱۹۰۴میلادی در شهر حلبچه، از توابع استان سلیمانیه( کردستان عراق )دیده به جهان گشود و در سال ۱۹۶۳براثر ابتلاء به سرطان درگذشت. اولین اثر ادبی گوران قطعه ای ادبی تحت عنوان،«دریغی برای گذشته و اندوهی برای آینده» است که درسال ۱۹۲۱میلادی در شماره ی ۱۶مجله «ترقی»چاپ و منتشر می شود .عبدالله گوران و تنی از چند شاعران سلیمانیه در دو دهه آغازین قرن بیستم جشن ادبی را با تاثیر از تحولات ادبی ترک های عثمانی آغاز کردند که این جنبش سنگ بنای شعر نوین کردی را پی ریزی نمود .جنبشی که بعدها گوران به تنهایی آتن را پی گرفت و فعالیت ها و نو آوری های او منجر به تثبیت نام گوران به عنوان پیشوای شعر کرد معاصر کرد در ادبیات کردی شد . گوران آثار زیادی از نظم،نثر،ترجمه و نقد در مجلات عراق و کردستان چاپ و منتشر نمود.ترجمه های او از شعر و ادبیات غرب تاثیر زیادی بر شاعران و نویسندگان کرد بر جای نهاد،اما «بهشت و یادگار»و «سرشک و هنر»تنها آثاری بودند که به صورت کتاب در زمان حیات خود گوران منتشر گردیدند.گوران روزنامه نگاری چیره دست نیز بود  و مدتی (از شماره ی ۱۱۲۴تا ۱۲۱۳)نشریه»ژین»را به سر دبیری نمود.هرچند گوران هرگز بطور رسمی عضو هیچ گروه و حزب سیاسی نشد،اما گرایش او به اندیشه چپ آشکار است.در خصوص سالهای اغازین تحول در شعر کردی و اصول کار عبدالله گوران پای گفتگو شاعر و مترجم معاصر کردستان ایران،کامبیز کریمی می نشینم.

آقای کریمی بحث و گفتگو پیرامون شخصیتی به نظر می رسد،شاید ان گونه که در خور این شاعر همچون عبدالله گوران ،بعنوان یکی از کرد بوده است،به او پرداخته نشده است سبک او،بنیان گذاران و شاید اصلی ترین بنیانگذار شعر اصول کارش ،زبان و زاویه ی نگاه گوران به جهان مدرن کردی در فضای ادبیات فارسی کمی مشکل برای شعر فارسی می تواند از جذابیت خاصی برخوردار باشد.

به نظر شما از کجا آغاز کنیم؟

  • نپرداختن به گوران در فضای شعر فارسی وحتی جذابیت خاص آن،برای من چیز جالبی نیست چرا که حکایت تنبلی«من» منتقد کُرد،«من» مترجم کُرد و«من» ادیب کُرد که نتوانسته ایم ویا در خوشبینانه ترین حالت نخواسته ایم گوران زل به فرهنگ،زبان،ادبیات وشعر فارسی معرفی کنیم .آغاز این گفتگو هم می تواند نکته ی بسیار ساده ای باشد مثل این که گوران همان تاثیر را در شعر کُردی گذاشت که نیما در شعر فارسی،یا جناب شهاب الدین وتوفیق فکرت در شعر ترکی ویا رمبو در شعر فرانسه،با علم به وجوه اشتراک آنها وخضایل وتفاوت های خاص هرکدام.

شما در مؤخره ی کتاب«تبعید ۱۸۲ هزار رویا»که برگردان اشعاری از شاعران معاصر کردستان عراقی است به جنبشی اشاره می کنید که آن را جنبش همان جنبش ادبی سلیمانیه نام گذاری کرده اید.این جنبش همان جنبش مدرن شعر کُردی است؟

  • در نام گذاری این جنبش به نام جنبش ادبی سلیمانیه اصرار خاصی ندارم،چرا که واژه ی سلیمانیه در این اصطلاح به معنای سلیمانیه ای بودن افراد حاضر در ان نیست.خود گوران به عنوان یکی از تاثیر گذارترین افراد این جنبش ادبی، اهل حلبچه است. نام سلیمانیه در واقع اشاره به خواستگاه این جنبش ادبی به عنوان حرکتی شهرنشینانه که الزاما نیاز هر حرکت مُدرنی در عرصه های گوناگون زندگی است، می باشد. جنبش ادبی سلیمانیه از دهه ی دوم قرن بیستم میلادی وبا تاثیر از ادبیات وشعر نوین ترکیه بخصوص جریان فجر آتی ومکتب توفیق فکرت آغاز شد وتوانست در کمتر از یک دهه پروسه ی تکوین ورشد خود را سپری نماید وهم چون مبنایی برای آغاز مدرن کردن شعر کُردی خود را در ادبیات وشعر کُرد تثبیت نماید.

 با این وصف باید جنبش ادبی سلیمانیه را آغازی برای شعر نو کردی دانست.

  • با این سادگی نه. آغاز قرن بیستم اندیشه هایی به منظور تغییر در ساخت شعر کُردی نضج گرفت وشاعرانی همچون عبدالرحمن بگ نفوس و رفیق حلمی دست به سرایش اشعاری خارج از هنجارهای معمول زمان خود زدند.اما به علت غیر منسجم بودن وعدم دکترین مشخص نتوانسته اند به مثابه یک سیستم زیبایی شناختی، واکنشی منطقی به شرایط زمان خود باشند. لذا باید حرکت بنیادی را به تنی چند از شاعران کُرد از جمله شیخ نوری شیخ صالح، عبدالله گوران ورشید نجیب نسبت داد. این سه نفر در واقع حلقه ی مدرن کردن شعر کُردی در اوایل قرن بیستم هستند. حلقه ای که نگاهی زیبایی شناختی به پروسه ی تغییر در شعر کُردی داشت.

اگر بخواهیم اشاره ای به زمینه ها وبستر های سیاسی، اجتماعی وفرهنگی این تغیر داشته باشیم به نظر شما به چه چیزهایی باید اشاره داشته باشیم؟

  • هرکدام از زمینه های سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی آن بحثی طولانی را می طلبد که به باور من در این نشست من و شما مجال آن فراهم نیست. اما می توان تیتر وار اشاراتی به این مسئله ها داشت،بخشی از زمینه ها را باید در قلمرو امپراطوری عثمانی جست وجو کرد.واقعیت آن است که دو دهه ی پایانی قرن نوزدهم واوایل قرن بیستم میلادی قلمرو وامپراطوری رو به اضمحلال عثمانی میدان تجدد حیات سیاسی و فرهنگی ملل واقوام گرفتار در این جغرافیای متشنج بود. در این میان کُردها نیز به عنوان یکی از طرف های درگیر ، ضمن شرکت در جنبش های سیاسی کُرد –ترک ، مثل کمیته اتحاد وترقی ویا تشکیل احزابی هم چون ،جمعیت نشر معارف کُرد وجمعیت تعاون و ترقی کردستان به روند جنبش های سیاسی خود شتاب فزاینده ای دادند.در این میان تاسیس اولین مجله ی کُردی به نام کردستان در قاهره به سال ۱۸۹۸ توسط((مدحت بیگ بدرخان))، وتولد نشریاتی هم چون، تعالی وترقی کردستان، روز کُرد وژین پای فرهنگ را نیز به منازعات جریانهای کُردی باز کرد. از همین سالها ذهن کُردها به شدت معطوف به امپراطوری عثمانی وتحولات آن می شود.

با پایان یافتن جنگ جهانی اول وتبدیل امپراطوری عثمانی به یکی از کانون های بحران جهانی ،بیش از پیش ذهن روشنفکران ونویسندگان کُرد معطوف تحولات سیاسی وفرهنگی عثمانی شد، در این رهگذر تاثیر پذیری اُدبای کُرد که بعضا به واسطه ی سفر به ترکیه وتسلط بر زبان ترکی با ادبیات و جریانهای آن آشنا می شدند، اجتناب ناپذیر بود، به باور من جنبش های ادبی که در اوایل قرن بیست پا به عرصه ی ادبیات ترک نهادند، به خصوص در حیطه ی شعر اصلی ترین منبع تاثیر گذاری بر جریان مدرن کردن شعر کُردی بودند.طبیعی است که این جمله می تواند ذهن خوانندگان شمارا به خصوص کسانی را که آشنا به پروسه ی مدرن کردن شعر ترک هستند تا حدودی در خصوص زمینه ها وبسترهای سیاسی، اجتماعی وفرهنگی تحول در شعرکُردی اگاه سازد.

ظاهرا اشاره ی شما به تشکیلات گروه ثروت فنون است که با شعار هنر برای هنر پا به عرصه ی ادبیات ترک نهادند.یعنی همان جریان توفیق فکرت وجناب شهاب الدین؟

  • گروه نویسندگان ثروت فنون که همگی حول محور نشریه ای با همین نام گرد آمده بودند،مستقیما بر جریان مدرن کردن شعرکُردی تاثیر گذار نبودند، بلکه قویترین نهضت پس از ثروت فنون که بعد از انقلاب ترکان جوان به سال ۱۹۰۸ در ادبیات ترکیه به نام نهضت فجر آتی ظهور کرد ومرکب از حوزه ی افرادی بود که به مکتب توفیق فکرت وحالت ضیاء تعلق داشتند، اصلی ترین منبع تاثیر گذار برجنبش ادبی سلیمانیه بود

از میان شاعران جنبش ادبی سلیمانیه کدام را باید پیشوای شعر نوین کُردی دانست؟

  • از میان این شاعران این جنبش«شیخ نوری شیخ صالح» را باید تئوری پرداز نامید. او با درک ضرورت طرح تجدد خواهی وچاپ آثاری از نظم ونثر ونقد ادبی زمینه را برای طرح مسائل بنیادی تر هموار نمود، اما در اواخر کار بازگشتی مرتجعانه به شیوه ی سنتی شعر کُرد واین بازگشت ودلایل آن از رازهای سربه مهر ادبیات کُردی است،بی گمان باید گوران را پیشوا وبنیان گذار شعر مدرن کُردی دانست.

اما خود گوران در گفتگویی شیخ نوری شیخ صالح را پیشوای شعر نو کُردی می داند.

  • اشاره ی شما به گفتگوی محمد ملا عبدالکریم وعبدالرزاق بیمار با گوران است. گوران در این گفتگومی گوید: البته نقل به مضمون می کنم «در ادبیات ترک جنبشی ادبی به نام فجر آتی شروع شده بود که پیرو مکتب توفیق جلادت وجلال ساهر بود وما- که منظورش افراد حاضر در جنبش ادبی سلیمانیه است – از آن تاثیر پذیرفتم به شکلی که همه گی ما هم زمان به یک روزنه می نگریستیم. اما به دو دلیل می توان شیخ نوری را راهبر دانست اولا کثرت اثر ودوما انتشار اثر»، واقعیت آن است که گوران به شیوه ای بسیار رندانه پاسخ منتقدانه خود را می دهد. گوران می دانست پیرایش زبان کُردی از لغات بیگانه .به کارگیری اوزان هجایی به جای اوزان عروضی به تنهایی نمی تواند به انجام رساندن پروسه ی نو کردن شعر کُردی باشد.یعنی دو مقوله ای که در ابتدا در دستور کار جنبش ادبی سلیمانیه بود، ضمنا گوران این مسئله را زمانی عنوان می کند که شیخ نوری شیخ صالح به شکلی فاجعه بار به دامن اوزان عروضی افتاده است وگوران تنها پرچمدارمدرن کردن شعر کُردی است. به نظر من پیشوا دانستن شیخ نوری از سوی گوران اگر نقدی بسیار ظریف بی گمان تعارفی رندانه است.

اصول کار و دکترین جنبش ادبی سلیمانیه در ابتدای کار بر چه چیزی استوار بود؟

  • هر چند گوران نهضت فجر آتی را اصلی ترین منبع تاثیر گذار بر جنبش ادبی سلیمانیه می داند،اما اصول کار انان بیشتر به دیدگاه ملی گرایان ترک و قلم های جوان نزدیک است،گوران از جلال ساهر به عنوان فردی تاثیر گذار بر جریان شعری خود و همراهانش نام می بردو ما میدانیم که او و تنی چند از شاعران ان زمان ترک هم چون،حمدالله صبحی از فجر آتی انشعاب کردند و به جبهه ی ادبیات ملی ترک پیوستند .به باور من به کارگیری اوزان هجایی به جای اوزان عروضی و نگاه جدی و نه تفتنی به ادبیات دستاورد جنبش ادبی سلیمانیه از فجر آتی بود و تحت تاثیر ملی گرایان ترک پیرایش زبان از لغات بیگانه،پرهیز از نگارش به زبان فخیم،اصرار بر استفاده از لهجه ی سورانی و کردی کردن صفات و مصادر در دستور کار جنبش ادبی سلیمانیه قرار گرفت.

 

به کار گیری اوزان هجایی به جای اوزان عروضی،پیرایش زبان از لغات بیگانه ،نگاه جدی به ادبیات و اصرار بر استفاده از لهجه ی سورانی، شما فکر می کنید این اصول به تنهایی می توانند مدرن کردی شعر کردی را در پی داشته باشند؟

  • گوران در مقدمه ی بهشت یادگار نظر جالبی را مطرح می کند ،او می گوید :بهترین راه جدا کردن کهنه از نو،-که البته منظورش شعر کردی است _دقت در زبان و لغت هایی است که سرایش شعر کردی به آن ها متحول شده است . هر شعری که واژه ها و ترکیبات عربی و فارسی بیشتری داشته باشد ،به همان نسبت کهنه تر است و عکس این قضیه هم صدق می کند. از همین جمله می توان به نگاه گوران و همراهانش در خصوص موضوعاتی مثل اوزان عروضی یا نگاه تفنی به مسائل اجتماعی پی برد ،ان چه گوران و همراهانش در دو دهه ابتدایی قرن بیستم انجام دادند در واقع آغاز حرکتی بود که بعدها توسط گوران متاسفانه به تنهایی ادامه یافت ،اگر چه این تغییرات چند تغییرات بنیادی است اما تمام ان چه که ما به عنوان اغاز شعر مدرن کردی می شناسیم نیست .شیخ نوری شیخ صالح و رشید نجیب و دیگران به پایان راه رسیده بودند و گوران در نیمه راه بود.

 

با پاسخ این پرسش ،شما عملاکار شیخ نوری شیخ صالح و همراهانش را تمام شده تلقی میکنید معتقدید که برای بررسی شعر نو کردی و اغاز ان باید از گوران سخن گفت .

  • ادبیات با حوزه سیاست در کنار تمام تفاوت هایش ،یکتفاوت بسیاز زیبایی دارد وآن این حوزه ی هنر هیچ وقت نمی توان پرونده ی کسی را بست . نمی دانم از چه کسی ،اما جمله ی نزدیک به این مفهوم در ذهنم بست که هنرمندان میزبانان تاریخ اند و سیاست مداران و مهمانان آن ،شک نکنید که شیخ نوری شیخ صالح یکی از میزبانان تاریخ ادبیات کردی است،تلاش او،کارهایش و تفکراتش برای همیشه در ذهن ما خواهد ماند. اما نباید فراموش کرد که مثلا وقتی در ادبیات فارسی از نیما سخن می گوییم و تحولاتش را در مورد کنکاش قرار می دهیم به منزله ی نفی شمس کسمایی ها و تقی رفعت ها نیست ،اما نیما چیز دیگری است ،گوران نیمای شعر کردی است .

یعنی همان تحولی که نیما در شعر فارسی در دو حوزه ی فرم و محتوی به وجود آورد گوران در شعر کردی به منصه ی ظهور رساند.  

  • بلکه بیشتر.

بیشتر از چه جهت؟

  • اولا گوران توانست امپراطور بلا منازع شعر کردی را که عروض بود به زیر بکشد،عروضی که ذاتا با خصلت زبانی ،زبان های ایرانی سازگار نیست و به جای ان اوزان هجایی را به کار گیرد ،کاری که به باور من نیما هم می توانست در شعر فارسی انجام دهد اما نداد،ثانیا بر خلاف نیماکه تا اخر عمر بر استفاده از وزن در شعر اصرار داشت گوران در حوزه ی نظری باوری به وزن و قافیه نداشت ،چنان که صراحتا در شماره ی ۱۱۲۷روزنامه ژین می نویسد:اگر ضرورت استفاده از وزن و قافیه نباشد ،می توان بسیار اسان تر و روان تر مجال ظهور یابد.

 

آیا گوران در به کار گیری اوزان هجایی تغییراتی به نسبت پیش از خود داد؟

  • استفاده از اوزان هجایی دیر باز در میان کرد ها رواج داشته است،«بیت»ها یا همان منظومه هایی روایی کردها ،تماما بر اوزان هجایی استوار است ،«سرانجام»و «منصف ره ش»که از کتب مذهبی هستند، اشعار شاعران بزرگی چون«مولوی کرد» و «بیسارانی»همگی هجایی چیز غریبی در ادبیات کردی نیست ،اما ذهن خوانندگان شعر کردی در دراز مدت با عادت دادن خود به اسلوب و اهنگ اشعار عروضی بزرگانی هم چون«نالی»و «محوی» و «سالم» انس خود را با اوزان هجایی از دست داده بود ،اما خلاقیت های گوران نقش به سزایی در طرح مجدد ان داشت .گوران خودش در جایی می گوید:خوانندگان کرد به این وزن _منظورش وزن هجایی است_عادت نکرده اند،اما از ان روی که این وزن به شعر کردی تعلق دارد و با خصایل زبان کردی وفق دارد ،بعد از مدتی مقبولیت خواهد یافت ،به همین خاطر ترجیح دادم در سرایش شعر هر روز بیش از پیش به این وزن تمایل پیدا کنم،تا این که در این اواخر کاملا عروض را به کنار نهادم .گوران در ابتدای تساوی شماره ی هجایی هر بیت را رعایت می نمود ،به همان شیوه اشعار سنتی پیش از خود اما بعدها این تساوی را بهم زد و به ضرورت معنا هر مصراع از تعداد هجاها ی نابرابر برخوردار گردید،یعنی همان کاری که نیما تحت عنوان برهم زدن تساوی ارکان عروضی انجام داد.

 

یعنی در یک مصراع دیگر ۱۰هجا!

  • درست است ،با این پیش شرط که مصراع های دیگر هم باید نسبتی از عدد ۵باشند .ببینید در ادبیات شفاهی و مکتوب کردی تعدادی مشخص وزن هجایی وجود دارد که می توان ان ها را به اوزان عروضی در شعر فارسی تشبیه کرد .مثلا ۱۰هجایی ،۸هجایی،۷هجایی،۶هجاییفیا اوزان ترکیبی ،البته این اوزان ترکیبی مشخصا در بیت ها به کار رفته است .وقتی می گویم این شعر ۸هجایی است ،یعنی هر مصراع ان دارای دو رکن۴هجایی است که در مجموع یک بیت ان ،۱۶هجا دارد که به چهار رکن ۴هجایی تقسیم شده است.                                                                                                                            

شعر شاعران لهجه ی سورانی _لهجه ای که گوران با ان شعر می سراید _برای مدت ۲۰۰سال زیر سایه ی عروض بود ،بر خلاف شاعران لهجه ی اورامی و کلهری .در اشعار هجایی پیش از گوران مثلا اشعار( (مولوی کرد))تساوی شماره هجای هر بیت رعایت می شد گوران هم زمان دو کار را انجام می داد ،اول ان که وزن هجایی را از شاعران اورامی به وام گرفت و در شعری به لهجه ی سورانی سرمایه گذاری نمود و دوم ،تساوی شماره ی هجاها را برهم زد.

در شعر گوران به قول شما یک مصراع ۵هجا داردو مصراع دیگر۱۰هجا و ممکن است مصراع سوم ۱۵هجا داشته باشد ،جالب ان که این کوتاه و بلند کردن و حدتی ارگانیک را در شعر گوران به وجود اورد ،گوران با مدد از این عدم تساوی شماره هجا ها به شعرش وحدتی ارگانیک داد .البته فراموش نکنیم استفاده از اوزان هجایی در شاعران بعد از گوران تغییر وتحول بسیاری پیدا نمود . اوزان ترکیبی وارد سرودها شد، ارکان بعضا به نیم رکن تبدیل گردید و وتغییرات دیگر، به خصوص کارهای شیرکو بی کس از حیث به کارگیری اوزان هجایی انصافا بی نظیر است.

واین برهم زدن تساوی شماره هجاها در مصرع اصلی ترین نوآوری های عبدالله گوران در فرم شعر کُردی است؟

  • یکی از اصلی ترین کارهای گوران است. گوران در کنار این مهم، برای اولین بار نقطه گذاری در شعر کردی ،پیرایش زبان را مدام در دستور کار خود قرار داد و از زبان تمثیلی و بیانی سمبلیک برای بیان اندیشه های انتقادی خود بهره گرفت ،قافیه کارکرد پیشین خود را در شعر گوران از دست داد و تنها به ضرورت به کار گرفته شد و ظاهرا اشنایی از شیوه شعر مدرن جهان تلاش کرد در کنار حفظ سنت های شعر کردی تجربیات انها را وارد شعر کرد نماید،جالب است در کنار این تاثیر پذیری ها هرگز در برخورد با شعر گوران احساس نمی شود با چیز بیگانه ای رو به رو هستیم . گوران صورت و سیرت شعر کردی را با هم هماهنگ کرد ،وحدت مضمون که در شعر کردی قبل از گوران امری غریب بود ،در شعر گوران ظهور یافت،بعد از گوران شعر کردی ،فرم ان محتوای این شعر تغییری اساسی یافت .

حتی در حوزه ی معنا؟

  • البته،البته…گوران توانست مفاهیمی بدیع را با کمک تصاویری در شعر تازه در شعر کردی خلق کند،او شعر را از اسمان به زمین اورد و اشیا را جانی تازه بخشید،نگاه موشکانه ی او به پدیده ها و تجزیه و تحلیل ان پدیده ها،گاهی حیرت انگیز است. نگاه کنید و مساله ی کرد و سیونالیزم کردی را چگونه بیان می کند:

دل من

برای بنفشه ای می سوزد

که در سایه ی تمشکی پر خار

خاموش است .

نگاه گوران به زن ،رجعتی است به سنت بیت ها ،یعنی ان نگاهی که نزدیک به دویست سال ،با تاثیر از شعر فارسی و عربی ،زن را با خط و خال وابرو باز شناخته بود و درهم شکسته می شود و مجددا به همان نگاه انسان گرایانه و روایت های شفاهی کردی باز می گردد.

کارهای گوران و مبانی تئوریک او بسیار شبیه به نیما است،حتی انها از نظر زمانی در یک مقطع دست به مدرن کردن شعر کردی در زبان خود زنند ،فکر می کنید گوران از نیما و کارهای او اطلاعی داشت؟

  • نه گوران از نیما اطلاعی داشت و نه نیما از گوران .حتی اگر شما عکسی را به من نشان دهید که گوران و نیما در گراند هتل تهران سریک میز نشسته اند و چای می نوشند ،من باز هم می گویم گوران و نیما به عنوان شاعران تحول گرا در زبان خود هیچ اطلاعی از هم نداشتند .نه در نوشته های نیما و نه در یادداشت های گوران ،انهاهچ نامی از یکدیگر نمی برند ،انها سرگرم کار خود بودند و اگر شباهت هایی در کار انها احساس می کنید _و البته احساس درستی هم هست –شاید یکی از دلایلش نگاهی باشد که نیما و گوران به شعر غرب و بخصوص شعر فرانسه دارند.

ادبا و شعرای کرد از قرون و اعصار گذشته با زبان و ادبیات فارسی اشنا بودند ،گلستان و بوستان و مثنوی معنوی و…در حجره ی فقهای کرد خوانده می شد و مورد کنکاش ونقد بررسی قرار می گرفت ،کمتر شاعر کردی را سراغ دارم که با زبان فارسی طبع ازمایی نکرده باشد و بعضا اثار ماندگاری نیز از خود بر جای گذاشتند ،کاش می توانستم ،یا بهتر بگویم جرات داشتم که نمونه های از هجویات «شیخ رضا طالبانی»شاعر کرد قرن ۱۳هجری را برای تان بخوانم ،بی هیچ مبالغه ای در ادبیات فارسی بی نظیر است و نه کم نظیر .اصولا شما وقتی از فرهنگ ،ادبیات و تاریخ کرد صحبت می کنید ،یعنی به بخشی از داشته های جغرافیایی به نام فلات ایران اشاره دارید،زبان وادبیات کردی چیزی جدا از زبان و ادبیات ایرانی –البته نه فارس –نیست،حال چه پیش امده است که زبان و ادبیات فارسی و ایرانی ،به طرزی مرهوم تبدیل به تهدید شده است ،باید جواب ان را از سیاسی ها پرسید .

اقای کریمی،کارهای نیما ،یا بهتر است بگویم تفکرات نیما ،منازعات دامنه داری را در ادبیات فارسی به وجود اورد و هم این مباحث و منازعات در پروسه ای زمانی منجر به وجود امدند حجم عظیمی از تولیدات فکری گردید  ایا در ادبیات کردی در خصوص گوران هم همین گونه بود ؟

  • نه …نه ….اتفاقا تغییری در شعر کردی به طرز فاجعه باری مسالمت امیز است ،گفتم فاجعه بار شاید بسیار بی رحمانه باشد اما شعروادبیات فارسی از ان منازعات بسیار سود برد شما نگاه کنید همان( مسخره کنندگان،ابله) نیما اگر نبودند ما چه حرفهایی از (حرف های همسایه را از دست می دادیم . در این مورد جنس ادبیات کردی و فارسی کمی باهم متفاوت است .ببینید ،اگر اندیشه ی پیرایش زبان فارسی از لغات عربی ،جدال ملت _شریعت را به میان کشید،اندیشه ی پیرایش زبان کردی از لغات بیگانه در قالب مسابقه ای ادبی طرح گردید.اگر عبور از سبک خراسانی به عراقی در شعر فارسی بر پشته پشته ی جنازه ی شهدای نیشاپور به دست مغولان حرکت کرد ،عرفان محوی عین روایت عشق مجازی بیسارانی است و ان گاه که نیما از دست همسایه های نا برادر خود از جگر فریاد بر می اورد ،گوران در قهوه خانه های سلیمانیه به فایق بی کس گوش میداد.

 

بعد از گوران جریان های متعددی در شعر معاصر کرد روی داد . به نظر شما کدام یک از این جریان ها به گوران و شیوه ی او وفادار ماند؟

  • کدام (شعر معاصر کرد؟)در کدام جغرافیا،ایران ،عراق،ترکیه،سوریه،تازه نوعی شعر در غربت هم دارد شکل می گیرد ،واقعیت ان است هر کدام از این مناطق اختصاصات و خصوصیات خاس خود را دارند که نیازمند بررسی جداگانه ای است گوران بر شعر معاصر کردهای ایران و کردهای عراق بیشتزین تاثیر را گذاشت البته نه به یک نسبت و کمترین تاثیر را بر شعر نو کردی ترکیه و سوریه برجای نهاد ،وقتی می گوییم شعر نو کردستان ایران ،یعنی به میان کشیدن پای شاعران هم چون«سوراه ایلخانی زاد» به بحث،که قصه ی سواره و شعر کرد از جنس دیگری است .

در مورد وفادر ماندن به گوران هم باید بگویم ،من خیلی به این واژه وفاداری در مقوله ی هم چون شعر اعتقاد ندارم ،(هر که امد نو ساخت)،شاید بهترین وفاداری به گوران،عبور از گوران باشد و سال ها است شعر کردی از گوران عبور کرده است . من خواننده ی شعر کردی حالا به بوته ای تمشک نگاه می کنم،که مردی هم چون شاخه ای بنفشه در سایه سار ان ارام غنوده است ،او گوران است،گوران ما ،گوران ادبیات ما،و فکر می کنم گوران شما.

می دانم در مورد گوران ناگفته های بسیاری مانده است ،اما می توان سوال اخر را به شما واگذار کرد و پاسخ ان را نیز.

  • ناگفته های بسیار ؟مگر ما در مورد گوران چیزی هم گفتیم ؟گوران را باید ان گونه که شایسته ی اوست و ان گونه که شایسته ی ادبیات کردی است،به دنیای شعر فارسی شناساند،اجازه دهید سوال اخر را مطرح نکنیم ،من از اخر هر چیزی بدم می اید ،به خصوص اگر ان چیز شعر باشد یا مربا و یا باران.