شعری از ساسان شیبانی نژاد

 

شعری از ساسان شیبانی نژاد
چه دانی که خَد وخال
وزلف وابرو
وچشمِ معشوق
با عاشقان چه می کند ( نامه های عین القضات )
من عاشقِ تو بودم
وعشقِ تو
خنجری بود بر پُشتم
وعشق ِ تو
سطلِ آب سردی
که ریختمی بر سرم
وعشقِ تو
بهانه ای بود
برای خیابان را زدن
وعشقِ تو
همان باران بو د
که پای من در گِل فرو می شد ( تذکره الاولیا )
 ومَن
قوطی نوشابه ای بود
که عشقِ تو
له اش می کرد
وعشق تو
تصویرِ مردی
که زیر ناخن هایش
گِچ بود
و در مطبِ  روانپزشک
گریه می کرد
وکمرِعشق تو
 بر میان نباید بست
چون بستی ، نباید گُشاد ( روضه الفریقَین )
که با دندان خواستم
و دندان هایم عاشق شدند
وعشقِ تو
مکالمه ای بود
بین یک زن
ومردی تنها
که در خودش گریه می کرد
ومردی تنها
که از خودش غرق شُدمی
وعشقِ تو
هرکه را
یک روز
دل به شادی بیفروخت
دیگر روزش
به آتشِ هلاک بسوزاند (کشف الاسرار )
و من عمری عاشقِ تو بودم
وعشق تو مرا کُشت مرجان ( داش اکُل )
اشتراک گذاری:

مدیریت سایت

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید

4 پاسخ

  1. خنجری بود (در) پشتم.عشق تو بهانه ای بود برای خیابان را زدن، نامفهوم است.در کل شعر خوبی بود بجز دو سطری که از داش آکل وام گرفته ای،چون حال و هوای شعر را به هم می ریزد

  2. سلام اقای شیبانی چه جور میتونم کتاب شنادر آبهای آزاد را سفارش اینترنتی بدم .لینک خرید اینترنتیشو بهم بدین مرسی .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *