یک شعر از الهام میزبان(غزل پست مدرن)

الهام میزبان

۱۳۶۲ /مشهد
کارشناسی مدیریت بازرگانی
کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات
آثار:

” بردن توله گرگ ها به مهد کودک”

(این کتاب در نمایشگاه کتاب ۱۳۸۹ تهران عرضه و پس از چند روز جمع آوری شد).

و یک شعر:

گلوله ی «چوبی»، توی ِجنگ «آهن»ها

کسی شبیهِ حماقت، شبیه من «تنها»

میان دلتنگی، بین لکه های خون

به هق هق افتاده، مثل اکثر «زن»ها

به تخت چسبیده/ به هیچ از سرِ درد ( از سردرد)

به قرص هاش، به چایی، به «شعر گفتن»ها

فرار می کند از دوستان به سمت تو و

پناه می برد از «تو» به «قلب دشمن»ها

نگاه می کند از چشم «تو»  به داشته هاش

به احتمال ضعیفش میان «اصلا»ها ↓

و بعد بر می گردد به آخرین سنگر

به تخت چوبی خود توی شهر آهن ها

اشتراک گذاری:

مدیریت سایت

عضویت در خبرنامه

درخبرنامه ما عضو شوید

16 پاسخ

  1. چیز تازه ای نداشت…شعر ساده و خالی بود از کنشهای روزمرگی ادمها و پرداختگی داشت به زبان درون خود شاعر از رخدادهای شخصی و نگاه پیرامونی تنها و یکه به خویشتن…

  2. خیـــــــــــــــلی زیباست . چقدر لذت بردم چقدر جقدر
    موفق باشید دوست داشتنی ترین استاد دنیا

  3. سلام بر شما و درود بر این همه احساس زیبا و مدرن. کتابتان را با لذت خواند ام. با یک رباعی عاشقانه به روزم. قدمتان روی چشم.

  4. مثل همیشه صدای موسوی را می توان در شعر های شاگردانش شنید. احساس برای خود شاعر نیست و فقط مجموعه از تصاویر بیروح منعکس شده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *