رفتن به بالا

شعر آزاد/ نگین فرهود، افروز کاظم زاده، مهناز خوشنامی، رضا روزبهانی

. . . . . . . . . پیش‌گویانی که بشارت برهنگی دادند انگار آنها هم نمی‌دانستند که ما دانه‌های انگوری هستیم که اگر زمانی خاکمان کنند به شکل بطری‌های ودکا از دل مستی سر برمی‌آوریم سنگمان زدند و شکستیم بر و بازومان صیقل‌تر شد اما سنگین‌تر شدیم گلوله‌مان زدند تا بمیریم از خونمان دشتی پر از لاله سر برآورد رنگین‌تر شدیم "از خون جوانان وطن لاله دمیده"تر و به قول اسماعیل: "خون که بریزد تازه جریان پیدا می‌کند" جوباری می‌شود اگرچه خرد اما منتهی به ...


پیشخوان

  • شعر آزاد/ نگین فرهود، افروز کاظم زاده، مهناز خوشنامی، رضا روزبهانی

    . . . . . . . . . پیش‌گویانی که بشارت برهنگی دادند انگار آنها هم نمی‌دانستند که ما دانه‌های انگوری هستیم که اگر زمانی خاکمان کنند به شکل بطری‌های ودکا از دل مستی سر برمی‌آوریم سنگمان زدند و شکستیم بر و بازومان صیقل‌تر شد اما سنگین‌تر شدیم گلوله‌مان زدند تا بمیریم از خونمان دشتی پر از لاله سر برآورد رنگین‌تر شدیم "از خون جوانان وطن لاله دمیده"تر و به ...
  • شعر آزاد/ محمد توکلی‌کوشا، عاطفه انتظامی، میلاد کامیابیان

    . . . 1 . چون رازی که در گلوگاه پرنده ای وحشی پنهان شده است در من پنهانی ای هندی نشسته جگرت را خورده در دهلی نو ای صبح فتح مکه پاروی شانه هایم بگذار و خدایان سنگی را بر آبهای نیل ده فرمان شو ای یک دستت موسولینی یک دستت چه گوارا کدام اسطوره ی کهن از تاج محل نافت شراب نوشید که دیگر هوشیار نشد تفسیر کدام فصل ریگ ودا چشم تو می شد ای دستت را بگیرم باران بیاید خیس مان نمی ...
  • شعـــــــرآزاد/ کیوان قادری، محمد نیازی، حسین کریمی، طلایه رویایی

    . . . . (بیا تا جنازه‌های‌مان بدَویم) . . می‌توانم طوری صدایت کنم که تفنگ‌ها همه بی‌صدا شوند سربازان روی‌شان را برگردانند طوری که دیگر جنگ تمام شود و این خاورمیانه‌ی لعنتی را که به دنبالت‌ زیر پا گذاشته‌ام، نفسی بکشد سرهای بریده بر نرده‌های میدان‌گاه «موصل» به جنازه‌هاشان برگردند و بکارت دخترانِ شنگالی به حجله‌ی آرزوهای‌شان می‌توانم طوری ...
  • شعر آزاد/ دانیال آزرده، فاطمه احمد زادگان و محمد کریمی (کارگاهی)

    . . . صنوبر به اسماعیل خویی . شب نجوای ست و سیاهی فریاد ، بدین گونه راهی نیست سوی آن ستاره که در تردید ِ غلتیدن از نردبان ِ شبخون است . ستاره خابیده ای شاعر ، شعر شهود ِ تُست بر ظلمات ِ بیدرکجایی که رقص خونین ت کلام عاشقان ست . شب است و غریو ِ بی شکوه ِ پچپچه وار ِ دشمن ِ دشنه بر دست که بُریده ست پرده ی صبح و صبح سکوت پرندگانی مرده . نجوای ست شبانه و نای ِ ...
  • شــــعرآزاد/ شعر بلند « پیوسته : ها » از بهزاد بهادری و شعری از دکتر نصرت مسعودی

    . . . . . . « پیوسته : ها » به پیوست یک                     تلخ                           چقدر است ... مظنه کنید ! از آن گذار تا این گذر چه بسیار    نامردم ،  دُمی بسته‌­اند­ ها!  بر معنی  تفتیش    که دستم    ترسید    لرزه ...
  • معرفی کتاب« ازهای است» اثر سریا داوودی‌حموله/ نگاه الهام عیسی‌پور به «الفبای گورکن‌ها» اثر هادی کی‌کاووسی/ «مانند چوپان و صحرا»اشعار بهمن کرم‌الهی به اهتمام کیانوش کشوری

    . . . «ازهای است» مجموعه شعر«ازهای است» به قلم سریا داودی حموله، از طریق انتشارات مهر و دل(تهران) منتشر شده است. علاوه بر حوادث و اتفاقات اجتماعی، مضامینی نظیر عشق، مرگ، انسان، طبیعت،فلسفه، اسطوره و تاریخ... دستمایه‌ی شاعر قرار گرفته است. سریا داوودی حموله یک شعر از این مجموعه را با هم می‌خوانیم: خاورمیانه ام  ادامه ی هر زنی به من می رسد  زیبایی ام ...
  • اشعاری از دکتر نصرت الله مسعودی و یادداشتی بر حیات رندانه‌ی کلماتش

    . . 1 چشم آیینه را می بندم رسما به کاهدان زده ام تا با رسنی سپید که زندانی ِ گردان ِ قویی مرده بود است کسی را که در من ترانه می خواند حلق آویز کنم. پاهای من کارشان از کفن ِ شکوفه ها وُ بوی تند ِ کافور وُ چلوار چنان گذشته است که خود تیزی تبر ِ خود اند. بگذار پیش از رسیدن به کاهدان به اندازه ی یک لحد برای تو گریه کنم و به وسعت ِ یک گورستان برای خودم. به دلت نیفتد این بغض من ...
  • شعر آزاد/ نگین فرهود، رضا روزبهانی، حسن سوری

    . . . . در هر نفس خبر تاره چه داری باد؟ با عطر بومیِ کدامین گیاه  به صحرای دور دویده‌ای خزیده‌ا؟ مرده‌ی علف را بو بکش از خود می‌‌بینی سرِ زمین بر خاک و از هر چاک برداشته‌ی فرقش صدای لرزیده‌‌ی مرگی صدای آرمیده‌ زیر قلوه سنگی می‌شنوی ای گورهای افتاده از تقلا در شیونِ بیابان وقتی دسته‌دسته پیوسته‌ به رستاخیزِ شن‌ها و ماسه‌ها بودید! آیا این سنگ ...
  • شعر آزاد/ساره سکوت، الناز آفاق، مژگان معدنی (کارگاه)

    . . . رفتار عصبی صبح ام در ادامهء شب می آیم از ظلمات بنویسم و بروم و تا به خون می رسم اسم های زیادی دارم در ذهن و زخمهای روان روی روانم شکنجه های سفید ساعتهای طولانی ست که رنج، پاهای شاخه شاخهء بسیارش را در حفره های کوچک حلقوم پنهان کرده در سرفه های شعر (در لخته های این کلمات )، از آن زنی که باردار سرِ دار می رود باید بنویسم و لکنت تحملم اما نمی گذارد. ســــــاره‌ ...
  • مرزهای ثبات و تحول در شعر پس از نیما

    . . آوانگارد یازده / کارنامه‌ی ادبی اسماعیل نوری‌علا . . . . . ادبیات معاصر ما دوره‌های تحول و ثبات را در دهه‌های مختلف تجربه کرده‌ است. این تجربه‌ها به ما نشان می‌دهند که در بسیاری از موارد فارغ از تأثیر و تأثرهای اجتماعی بسیاری از اتفاقات و تحولات قائم به شخص بوده‌ است و اشخاصی در جریان‌سازی یا جریان‌شکنی‌ها نقشی فراتر از محیط داشته‌اند. در میان ...

آخرین یادداشت ها