رفتن به بالا
  • پنجشنبه - 12 مرداد 1391 - 08:47
  • کد خبر : ۵۷۳
  • چاپ خبر : تکنیک کار کرد کلمه (باز خوانی لبریخته های رویایی)

تکنیک کار کرد کلمه (باز خوانی لبریخته های رویایی)

 تکنیک کار کرد کلمه

(باز خوانی لبریخته های یدالله رویایی)

منصور خورشیدی

 اداره کردن کلمه، تصرف و تغییر را سبب می شود که به کثرتی گسترده می رسد، آمیختگی های فلسفه و عرفان، فشردگی معنا در ترکیب های درونی، خصیصه های تنین دادن و تنین گرفتن واژه ها و هجا ها که به تصویر در شعر ظرفیت های موسیقیایی بخشیده است .

به خصوص ریتم ممتد حرف ” ر ” به همراه مصوت های بلند، شکل صوتی و حساب شده ی فرم های سمفونیک را یاد آوری می کند .

خیال بندی های تازه که در دیدار توفیق آمیز در طیفی گسترده بسیار می شود نمونه ای دیگر از تقرب استقرایی واژگان که زیر بار حکومت رویایی اداره می شود.

اداره ی تن

اداره ی حرف تن

حرف اداره در تن

تن در اداره ی حرف نو

نو می شود.                          لبریخته ها ۹۵

 

منشور های چند وجهی فکر

موضع کلمات در برابر زمان و نظام چرخشی آن، استعداد تازه را برای بیان دریافت های همه ی منشور های چند وجهی آما ده می کند، تا عناصر شعری در بافت عمودی تر کیب های ساختاری را از شکل طبیعی کلمه ها ایجاد کنند. و هارمونی یکدست پدیده ها در خلق و تکوین شعر و حتی در شکل گیری قطعه دخیل هستند.

در قطعه ۹۵ و شعر های نظیر آن در لبریخته ها، رویکرد شاعر به جانب کلمه ها در بافت عمودی شعر است. این قطعه اگر چه محدود و روال تکرار می گیرد، اما اتفاقی است که در شاعر می افتد و در ارتباط با کل ساختار شعر به لحاظ درونی قابل بررسی است.

وقتی جغرافیای شعر از دل شاعر بر می خیزد، در دل مخاطبان خود راه باز می کند، فراواقعی رابطه های دو گانه بین شاعر و خواننده ی شعر، انتخاب را آسان می کند. اگر چه محتوای شعر در بعضی از شعر های رویایی در هیئت فرم که واقع می شود به صورت یک پلان رمزگونه ارائه می شود و راه ارتباط بسته می شود.

سویی که نشسته در جستجوی اوی شما

هفتاد تپنده ی تاریک را

کاویده با سر انگشت این سو

هر بار انگشت هایی

دیوار های بی طی را آنسو آزرده اند                 لبریخته ها ۱۶۹

آن چه از حقیقت شعر می آید، عقل را به دریافت دنیای معانی اجسام منحصر می کند، حضور معنا هایی که رازوارگی شعر رویایی را رقم می زند. حرکت اصولی به سمت تقرب استقرایی پیش می رود و زمینه ی روش شناختی شعر به شطح نزدیک می شود. شطحی که بر جان و زبان شاعر می افتد و در خیزش های افقی شعر رویایی اتفاق می افتند.

در حالت عمیق عزیمت که سمت نیمرخ تو برابر نگهم ماند

پرواز طوطیان

جغرافیای صورت من را درهم ریخت                دلتنگی ها ۲۱

یا “

وقتی صدای نیمرخ تو پر های سبزطوطی را ناقوس می کند

کلمه هایی که از سرنوشت تصویر ها انتخاب نمی شوند بلکه حضور معنا ها تقدیر ورود کلمات را در یک قطعه نشان می دهد. چرا که جهان نشانه های تازه، در درون اشیا و روی راه ، و در روح پدیده ها قرار دارد. و شاعر سمت اندیشه ی زبان پارادوکسال عرفانی را در عرضه ی شعر از جهان اطراف به عرصه ی جلوه های مکرر می کشاند.

تا معقولات قابل ادراک صورت های ذهنی خود را که از طبیعت اطراف دریافت می کند به ما بعد طبیعت گره بزند. و خواننده ی شعر با دهان سرخ به عقل سرخ ” سهروردی ” می رسد. و شاعر با چشم بصیرت که همان چشم معرفت است به ماورای واقعیت می رسد. و جغرافیای صورت او درهم می ریزد و حقیقت ماورایی عقل را شکار می کند تا پر های سبز طوطی را ناقوس کند.

چه شاخسار سبزی روی زبان توست

وقتی نسیم سرد دهان های سرخ

با شاخسار سبز تو در بازی است                 لبریخته ها ۱۷۳

بصیرتی که معرفت زا است، مثل چشمی در درون انسان عمل می کند و حقیقت ماورای عقل را آشکار می سازد چرا که صاحبان بصیرت جانشان نورانی است وجان، جنبش تن است که در ” هول بزرگ بازی ” اصل رابطه ها را تحکیم می بخشد، تا نقطه ی آغاز مراحل کیفی دیگری در چشم شاعر زایش کند.

میوه های سرخ زبان تو

در بازی های باد که می افتد

همیشه برگ آخر بر نوک شاخسار

واژه ی آرام مرگ

هول بزرگ بازی

افتادن.                       لبریخته ها ۱۷۳

می بینیم که طیف های رنگ، همرنگ و گرم وقتی همدیگر را جذب می کنند ساخت زبانی شاعر کارکرد های موجی رنگ را در طیف های گسترده می پراکند و هموار و یکدست در بازی های باد می ریزد.

وقتی شعر از توسع کلمات و زبان ساخته می شود، شاعر نیز جستجو های خود را روی عوامل نا همگون زبان تمرکز می بخشد. تا به معرفت پارادوکس های متغیر برسد. و جهت های همسو که به سمت وحدت سیر می کنند ، ملاک تعین شاعر واقع شوند.

کارکرد های عازم در شعر رویایی

منظور از کارکرد های عازم، کلمه هایی هستند که شاعر درآغاز یک قطعه، آن را می نشاند کارکرد ایجاز ، درک عمیق می طلبد، ایجاز برشی است که پشت زاویه های خیال را می شکند، و تکنیک را وسوسه می کند.

او

در کجای افق گوشه می گیرد

وقتی که زخم بر می دارد

مثل افق که گوشه می گیرد؟                    لبریخته ها ۸

چرخ

صورت حاکم

جنبش آسان جان میانه ی دندان               لبریخته ها ۲۰

و وقت

از نبض بسته بر می خیزد

و باز می شود در وقت                         لبزیخته ها ۹۱

 

بعد

در حیرت شاخه می نشیند

و روی راه رفته تکان می خورد         لبریخته ها ۸۶

و راه

آغاز بد از گنبد می کرد

صدایت

سرگردان صدام

گلوت خانه ی صداهام

که می پرد با

صدات                                 لبریخته ها ۴۵

املای وقت

جمال واژه را ابدی کرد

خاموش از سئوالم و شکل لغت دراز            لبریخته ها ۱۴۴

و تیر

وقتی که می نشیند

در گوشت

پروازهاش ادامه ی دیگر می گیرد             لبریخته ها ۷۹

کارکرد های کلمه در نمونه های فوق ( او، چرخ، وقت، بعد، راه ، صدایت، املای وقت و تیر ) گستردگی تصاویر را برای مصراع های بعدی ایجاد کرده اند .

خصیصه ای سرشار از جنبه های زیبایی، تصویر پردازی ” آن ” در حیرت شاخه، نبض بسته، آغاز بد از گنبد، جمال واژه و همچنین ” جنبش آسان جان “

شاعر با انتخاب کلمه برای هر قطعه، اتفاق های نیامده را دیدار می کند. مرکزیت تماشا، تقابل اشیا و نگاه شاعر، کانونی که قلمروی در معبر تماشا باز می کند  که در حرکت های درونی فقط از نگاه برمی خیزد.

عوامل دیداری سمت مشاهده را با نگاه شاعر پیوند می زند تا شکل ساختاری عبارت ها با یکدیگر مالوف شوند، انس و الفتی که در هم تنیده می شوند تا با جان شاعر تنیده شوند و حجمی معادل فضا بسازند. آزاد و رها تا در تعلق تفکری نباشد. توصیف نشود و ارجاع ناپذیر باشد تا شاعر مغلوب شرایط نشود. و رفتاری تازه به شعر ببخشد.

رفتاری که شاعر در حرکت های مستمر خود ، از دیروز تا امروز به شعر بخشیده است. حیات تازه، رشد بالنده و کوشش در جهت ادامه ی بال زدن های دیروز برای پرواز های سریع امروز!

رسم همین حرکت البته از فراز و فرود هایی برخوردار بوده که راه و رسم جدید را در ذهن باز کرده است.

به هر تقدیر رویایی در ” دلتنگی ها ” و ” لبریخته ها ” و حتی ” دریایی ها ” حس های مشترک، چشم انداز های نوین، منظری از رشد، شکل گیری پدیده ها و گردش و چرخش آن ها در سسویه های وحدت گرایی، تا شکل و تکوین فرم های درونی پی گرفته است. و خواننده ی پیگیر را به جشن تقرب همخوانی های شکل و ساختمان در شعر هدایت کرده است

آه ، ای مسافران از دریا تا من !

از آب ها

که شکل درهم امضا دارند

تا من

که واژه ی شکسته ی ” رویا ” یم

و شکل روشن نامم را دارم                   در یایی ها ۳۳

 تکنیک کار کرد کلمه

(باز خوانی لبریخته های یدالله رویایی)

منصور خورشیدی

 اداره کردن کلمه، تصرف و تغییر را سبب می شود که به کثرتی گسترده می رسد، آمیختگی های فلسفه و عرفان، فشردگی معنا در ترکیب های درونی، خصیصه های تنین دادن و تنین گرفتن واژه ها و هجا ها که به تصویر در شعر ظرفیت های موسیقیایی بخشیده است .

به خصوص ریتم ممتد حرف ” ر ” به همراه مصوت های بلند، شکل صوتی و حساب شده ی فرم های سمفونیک را یاد آوری می کند .

خیال بندی های تازه که در دیدار توفیق آمیز در طیفی گسترده بسیار می شود نمونه ای دیگر از تقرب استقرایی واژگان که زیر بار حکومت رویایی اداره می شود.

اداره ی تن

اداره ی حرف تن

حرف اداره در تن

تن در اداره ی حرف نو

نو می شود.                          لبریخته ها ۹۵

 

منشور های چند وجهی فکر

موضع کلمات در برابر زمان و نظام چرخشی آن، استعداد تازه را برای بیان دریافت های همه ی منشور های چند وجهی آما ده می کند، تا عناصر شعری در بافت عمودی تر کیب های ساختاری را از شکل طبیعی کلمه ها ایجاد کنند. و هارمونی یکدست پدیده ها در خلق و تکوین شعر و حتی در شکل گیری قطعه دخیل هستند.

در قطعه ۹۵ و شعر های نظیر آن در لبریخته ها، رویکرد شاعر به جانب کلمه ها در بافت عمودی شعر است. این قطعه اگر چه محدود و روال تکرار می گیرد، اما اتفاقی است که در شاعر می افتد و در ارتباط با کل ساختار شعر به لحاظ درونی قابل بررسی است.

وقتی جغرافیای شعر از دل شاعر بر می خیزد، در دل مخاطبان خود راه باز می کند، فراواقعی رابطه های دو گانه بین شاعر و خواننده ی شعر، انتخاب را آسان می کند. اگر چه محتوای شعر در بعضی از شعر های رویایی در هیئت فرم که واقع می شود به صورت یک پلان رمزگونه ارائه می شود و راه ارتباط بسته می شود.

سویی که نشسته در جستجوی اوی شما

هفتاد تپنده ی تاریک را

کاویده با سر انگشت این سو

هر بار انگشت هایی

دیوار های بی طی را آنسو آزرده اند                 لبریخته ها ۱۶۹

آن چه از حقیقت شعر می آید، عقل را به دریافت دنیای معانی اجسام منحصر می کند، حضور معنا هایی که رازوارگی شعر رویایی را رقم می زند. حرکت اصولی به سمت تقرب استقرایی پیش می رود و زمینه ی روش شناختی شعر به شطح نزدیک می شود. شطحی که بر جان و زبان شاعر می افتد و در خیزش های افقی شعر رویایی اتفاق می افتند.

در حالت عمیق عزیمت که سمت نیمرخ تو برابر نگهم ماند

پرواز طوطیان

جغرافیای صورت من را درهم ریخت                دلتنگی ها ۲۱

یا “

وقتی صدای نیمرخ تو پر های سبزطوطی را ناقوس می کند

کلمه هایی که از سرنوشت تصویر ها انتخاب نمی شوند بلکه حضور معنا ها تقدیر ورود کلمات را در یک قطعه نشان می دهد. چرا که جهان نشانه های تازه، در درون اشیا و روی راه ، و در روح پدیده ها قرار دارد. و شاعر سمت اندیشه ی زبان پارادوکسال عرفانی را در عرضه ی شعر از جهان اطراف به عرصه ی جلوه های مکرر می کشاند.

تا معقولات قابل ادراک صورت های ذهنی خود را که از طبیعت اطراف دریافت می کند به ما بعد طبیعت گره بزند. و خواننده ی شعر با دهان سرخ به عقل سرخ ” سهروردی ” می رسد. و شاعر با چشم بصیرت که همان چشم معرفت است به ماورای واقعیت می رسد. و جغرافیای صورت او درهم می ریزد و حقیقت ماورایی عقل را شکار می کند تا پر های سبز طوطی را ناقوس کند.

چه شاخسار سبزی روی زبان توست

وقتی نسیم سرد دهان های سرخ

با شاخسار سبز تو در بازی است                 لبریخته ها ۱۷۳

بصیرتی که معرفت زا است، مثل چشمی در درون انسان عمل می کند و حقیقت ماورای عقل را آشکار می سازد چرا که صاحبان بصیرت جانشان نورانی است وجان، جنبش تن است که در ” هول بزرگ بازی ” اصل رابطه ها را تحکیم می بخشد، تا نقطه ی آغاز مراحل کیفی دیگری در چشم شاعر زایش کند.

میوه های سرخ زبان تو

در بازی های باد که می افتد

همیشه برگ آخر بر نوک شاخسار

واژه ی آرام مرگ

هول بزرگ بازی

افتادن.                       لبریخته ها ۱۷۳

می بینیم که طیف های رنگ، همرنگ و گرم وقتی همدیگر را جذب می کنند ساخت زبانی شاعر کارکرد های موجی رنگ را در طیف های گسترده می پراکند و هموار و یکدست در بازی های باد می ریزد.

وقتی شعر از توسع کلمات و زبان ساخته می شود، شاعر نیز جستجو های خود را روی عوامل نا همگون زبان تمرکز می بخشد. تا به معرفت پارادوکس های متغیر برسد. و جهت های همسو که به سمت وحدت سیر می کنند ، ملاک تعین شاعر واقع شوند.

کارکرد های عازم در شعر رویایی

منظور از کارکرد های عازم، کلمه هایی هستند که شاعر درآغاز یک قطعه، آن را می نشاند کارکرد ایجاز ، درک عمیق می طلبد، ایجاز برشی است که پشت زاویه های خیال را می شکند، و تکنیک را وسوسه می کند.

او

در کجای افق گوشه می گیرد

وقتی که زخم بر می دارد

مثل افق که گوشه می گیرد؟                    لبریخته ها ۸

چرخ

صورت حاکم

جنبش آسان جان میانه ی دندان               لبریخته ها ۲۰

و وقت

از نبض بسته بر می خیزد

و باز می شود در وقت                         لبزیخته ها ۹۱

 

بعد

در حیرت شاخه می نشیند

و روی راه رفته تکان می خورد         لبریخته ها ۸۶

و راه

آغاز بد از گنبد می کرد

صدایت

سرگردان صدام

گلوت خانه ی صداهام

که می پرد با

صدات                                 لبریخته ها ۴۵

املای وقت

جمال واژه را ابدی کرد

خاموش از سئوالم و شکل لغت دراز            لبریخته ها ۱۴۴

و تیر

وقتی که می نشیند

در گوشت

پروازهاش ادامه ی دیگر می گیرد             لبریخته ها ۷۹

کارکرد های کلمه در نمونه های فوق ( او، چرخ، وقت، بعد، راه ، صدایت، املای وقت و تیر ) گستردگی تصاویر را برای مصراع های بعدی ایجاد کرده اند .

خصیصه ای سرشار از جنبه های زیبایی، تصویر پردازی ” آن ” در حیرت شاخه، نبض بسته، آغاز بد از گنبد، جمال واژه و همچنین ” جنبش آسان جان “

شاعر با انتخاب کلمه برای هر قطعه، اتفاق های نیامده را دیدار می کند. مرکزیت تماشا، تقابل اشیا و نگاه شاعر، کانونی که قلمروی در معبر تماشا باز می کند  که در حرکت های درونی فقط از نگاه برمی خیزد.

عوامل دیداری سمت مشاهده را با نگاه شاعر پیوند می زند تا شکل ساختاری عبارت ها با یکدیگر مالوف شوند، انس و الفتی که در هم تنیده می شوند تا با جان شاعر تنیده شوند و حجمی معادل فضا بسازند. آزاد و رها تا در تعلق تفکری نباشد. توصیف نشود و ارجاع ناپذیر باشد تا شاعر مغلوب شرایط نشود. و رفتاری تازه به شعر ببخشد.

رفتاری که شاعر در حرکت های مستمر خود ، از دیروز تا امروز به شعر بخشیده است. حیات تازه، رشد بالنده و کوشش در جهت ادامه ی بال زدن های دیروز برای پرواز های سریع امروز!

رسم همین حرکت البته از فراز و فرود هایی برخوردار بوده که راه و رسم جدید را در ذهن باز کرده است.

به هر تقدیر رویایی در ” دلتنگی ها ” و ” لبریخته ها ” و حتی ” دریایی ها ” حس های مشترک، چشم انداز های نوین، منظری از رشد، شکل گیری پدیده ها و گردش و چرخش آن ها در سسویه های وحدت گرایی، تا شکل و تکوین فرم های درونی پی گرفته است. و خواننده ی پیگیر را به جشن تقرب همخوانی های شکل و ساختمان در شعر هدایت کرده است

آه ، ای مسافران از دریا تا من !

از آب ها

که شکل درهم امضا دارند

تا من

که واژه ی شکسته ی ” رویا ” یم

و شکل روشن نامم را دارم                   در یایی ها ۳۳

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه