شعری از نوید سیادت
آبانی ها
سطر اول را با ضمیمه ی باران نوشتیم
“دیدار در آبان”
تو با خورشید دست سازت آمده بودی
من با پالتویی که یک جیبش را خیاط
به نیت دست هایمان بزرگتر گرفته بود
تو زیباترین اتفاق متحرک
من نزدیک ترین همراه قدم هایت
هر واژه ی شعر را جایی پنهان کرده بودی
که راحت پیدا بود
مثلن پشت چشمهایت
نوک زبانت
لای موهایت
. . .
و درست هشت سطر پایین تر
هنوز در ادامه ی شعریم.