دو شعر از آرزو نوری
گهواره
شکست گهواره
بیآن که تاب بخورد
مادر
درون خانه پوسید
دختر
بیرون خانه!
بهانه
توی حلق ¬ام
چوبههای دار
آویزان مانده¬ اند
تصمیم گرفتهام بمیرم
یکراست
میدان کاج
بلوار دریا…
با چه بهانه ¬ای بمانم
تو را از من گرفته ¬اند
بیرون از من
اقیانوس
نه به آب¬ها راه دارد
نه به خشکی¬ ها.