دو شعر کوتاه از فدِریکو گارسیا لورکا
ترجمه اشعار از اسپانیایی به فارسی : ابوذر کردی
Pescadores
El árbol gigantesco
pesca con sus lianas
topos raros
de la tierra.
El sauce sobre el remanso
se pesca sus ruiseñores .
… pero en el anzuelo verde
no mordera … ni
tu corazón al mío,
morenita de Granada.
ماهی گیران
درخت غول پیکر
با ریشه های در هم خویش
موش های کور را
از زمین به قلاب می اندازد .
چون چاشتی به میان گرداب
همچون بلبلان هستند که به دام این ماهیگیر افتاده اند .
… اما میان این قلاب سبز رنگ این درخت …
نه ماه سفیدی به دام می افتد
نه قلب تو
که چنگی به دل من بیندازد
همچون سبزی گرانادا[۱]
Delirio
Disuelta la tarde
y en silencio el campo,
los abejarucos
vuelan suspirando.
Los fondos deliran
azules y blancos.
El paisaje tiene
abiertos sus brazos.
¡Ay, señor, señor!
Esto es demasiado.
هذیان
غروب از هم می پاشد
در سکوت مزرعه
وقتی زنبور ها
پرواز می کنند و ناله سر می دهند .
و در پشت آن ها هذیانی پدیدار می گردد
با رنگ های آبی و سفید .
منظره ی بسیطی شده است
با آغوشی گشوده .
آه ای خدا ای خدا
این خود بیش از حد زیاده می نمایاند .