دو شعر کوتا ه از عماد اسدی
شعر اول:
انقدر به هم زُلزدیم که
چشم هایت
پشتِ شیشه ماسید و تو
من شدی وما
هنوز به هم خیره ایم
خیره ماندیم…
آینه ترک خورد وتو
هزار تکه شدی ومن
برای تکمیل دوباره ی این پازل
دیگر صورت نداشتم…
شعر دوم:
دانه
خواب درخت می بیند
درخت
کابوس تبر…
از خواب که بِپَرد
تخت خواب خواهد شد.