شعری از خیرالله فرخی

شعری از خیرالله فرخی

دیدن

 

دیدن را به چند چشم مساوی تقسیم کرده ام

دوربین: به چشمان ات زُل زده، جاهای دیگرت را دیگری ببین اد

نزدیک بین: جاهای دیگرت را دیده، چشمان ات را دیگری می بین اد

دوبین: خودش چشم است و دیدن می خواه اد..

در بخش چندم دیدن، هنوز چند چشم به راه مانده است!

چشم مان تا جایی کار می کن اد دیدنی باش اد

الف: از مدام چشمان سیاه اش چشم می ریخت

ب: جایی که به دیدن نمی آی اد را چند بار دیده ام

ج: کسی خودش را یک بار دیده است و دیگر نمی بین اد

تبصره: چشم سوم را از دیدن حذف کرده ام، شامل کپی رایت می شود!

نتیجه: ( دیدن ها بخشی از چشم های ما هست اند

          آن که (چه) دیدن ندارد، چشم ندارد یا (برعکس)

و شاعری که می گوی اد: دوست ات دارم

نه به اندازه ی دو تایی که می بین ام*! )

مریم هوله*

 

اشتراک گذاری: