شعری از محسن مصطفیزاده
خوابــگرد
در برزخ خوابهای عصر جمعه
به دنبالت میگردم
ای اسم دو هجایی
و به مرز تختخوابت پناهنده می شوم
شهر پُر از زامبیــست
باید خودمان را قرنطینه کنیم…
به داد و ستـد زبانهایمان فکر کن
در وَلَعٍ یک بوسه،
به سبک فرانسه ی قبل از انقلاب صنعتی
فتح ام کن
و بُگذار تا فتح ات کنم
در نتیجه ی یک استعمار دو طرفه
بی گمان؛
تاریخ هاجُ واج می ماند
از این دموکراسـی…