فتو شعر شماره ی ۷
(قسمت اول)
نویسنده: احمد بیرانوند
عکاس: مریم احسانی
مرگ صبور، مرگی که درنگ می کند!
مریم گاهی دوربینش را برمی دارد تا مرگ را پیدا کند. می دانم که میترسد. می خواهد پیش از آن که مرگ بیاید برای یکبار هم که شده صورتش را ببیند. صورت مریم از مرگ؟
به هر روی عکس های زیادی گرفته که من مرگشان را با شما در میان خواهم گذاشت. مرگ عکس یا شاید عکس مرگ… نمی دانم:
————
یک دفعه مرگ
برمن که اوفتاد، دیدم
او خود ، یک دفعه است خودِ دفعه
(هفتاد سنگ قبر/یدالله رویایی)
مرگ شباهت اعظمش را از سرعت می گیرد. یعنی چنان آنی می شود که برای دیدنش مجالی نیست.
با این سرعت، کدام عکاس می تواند از مرگ عکس بگیرد؟ با کدام شاتر می توان مرگ را فریز کرد؟ اگر بگیرد چقدر از مرگ را با خود دارد؟
به گمان من، مرگ هیچ گاه اجازه ی دیدنش را نمی دهد. ما فقط می توانیم به مرگ نزدیک شویم و منتظرش باشیم.
انتظار، شباهتش را از مرگ می گیرد.
با این حساب عکاس فرض می کند مرگ را دیده است. منتظرش می ماند. عکاس منتظر چیزیست که منتظر او نمی ماند و وقتی بیاید همان وقتی است که رفته است. «همان وقت» یعنی دفعه. خود ِ دفعه.
عکاس مقدمات ظهور را فراهم می کند. به فکر چینش است. چینش دکور مرگ در محیط. او امید دارد که اگر دکور را به مرگ شبیه کند، شاید مرگ در دریچه ی لنزش صبوری کند. درنگ کند. و او بتواند در عکس فریزش کند.
مریم نمی داند.
اما من و مرده ها می دانیم که مرگ در میان مرده ها نیست.
مرگ نیاز زنده گان است.
مرده ها سال هاست که از مرگ گذشته اند.
ادامه دارد
فتو شعر این شماره:
عنوان:
مرگ منتظر
متن:
ای مرگ
که در من
منتظر ِ من نشسته ای
وقتی که رسیدی
اندکی صبور باش
تا تماشایت کنم.
حاشیه:
مرده، تمرین صبوریست.