« پرده خوانی چیلینگ آغاجی – دو خط موازی »
وحید ضیائی
پرده اول
– مصائب قرمز ماهی روحوضی – :
– : حوضه مون دایر ه بساط لباده از لبیدن و گهگاه چوب سر عالم زدن – پشمکیدن – سواد دیده لازمه و پُرآب بستن ، حالا دل به سوسوی قرص نونی وسط شب دیجور ، بلند بگو : – نا نداره – بلند کن حکایت پنجه و آبشارو ، هر کی طالبشه بگه ایولا :
کابوس قحطی لبت کو بوس قندی لبت لبت از لبالبم جاری بود جاری بود زیر اون طوری خیس یه نهنگ گنده – لیز – کلاشینکفت تمیز به صورتم آروغ ساقای کلفت انگوریت جاری بود جاری بود آقا جون شپش شپش ، واجب حموم بهش ، واجبیِ حموم بهشت ، دلاک و تیغ و سرش ، فین بکن میرزا تقی ، دجله از چشم ترش ، مادر از قارچیدنش جاری بود جاری بود ، آی هوار دو تا کلاغ ، آیت تیره باغ ، شاپالاق کیسه بیار ، شاپالاق لیف بکش ، توی وان غرق شدن حالی داره ، یکه وان ساحل تب خالی داره /
اعتراف من اگر تو خالی ست ، همه تقصیر لب سومالی ست / لب لب تشنه تو قربون سومالی ، گاوای نره خرت خال خالی ست ، بپا این گربه زرنگه نخوره باقی تو : روی قبرت بکشه نقش هو الباقی تو …
کُر :
رستم ای ( پاواروتی ) ، برا ما تو یه بُتی ، بذا قیچی رو لبش ، دیکته کن دیو و ددش ، بذا سیمین قشنگش تو حریر عباسی ، گل کنه دلار دلار توی تنش آبجی باجی …
نریشن میان پرده یا تصویر ذهنی بیماری که مالامال باخته است به مال … :
… ناودان ها ابر باردارند ، باربر ها باران ، فرغون به فرغون اقیانوس کم می شود از نیلِ تو به آبادانی سیل می شورد همه در گوشه چپ نگاه نا بلد دنیا جمع مخاطبان بی زورق ، خشم جستجوی یک اتفاق ساده در برآمدگی های یک نقشه عریض هوا زی ست ، نوک اژدر های سه شعله ی زیر دریایی و خدایان خفه ی باستان که به یک سقلمه از پیراهنت می ریزند ، تنها آب می ماند آب و عطشِ آبی میلیون ها من در دشت های سر سبز سه روزه ات ، تو از همه غلط های فاحشی که نچشیده ام به من نزدیک تری .بدیهیست عشق آب به ماهی ، ماهی به حرف های شیشه ای ات و ردیف کرم خورده صدف ها …
پرده دوم :
جلمان جلمان جلمان ، جلمان جلمان جلمان ، جامه برّان جلمان ، بپر بالا جلمان ، پا پا پا پا جلمان ، کا کا کا کا جلمان ، این قاطر باغیرت ، پر منفعت کم مصرف ، شونه به شونه هی هی ، دستمالت خونه هی هی …
ابر مایاکو پوشت همه انگور های ساق کلفت را جا می دهد و گیس بافته ات آن پری دریاچه های عجیب ؛ کافیست حس ردیف چهارمی را داشته باشی که پشت سرت سلول های انتحاری یک اتوبوس به افق خیره می شوند ، و جای جای کلمات مین گذاری شده ، در دامنه صلیبی یک دره ، حرکت در جاده مه آلود تاویلند .
کُر- ه اسب سربازی باخته :
پرستو …آشیونت گرمه چونی … سفر درموندگی داره می دونی ، قدت دانشکده ، زلفت …ندیدم …که کاغذ کاغذ از دردت خمیدم / مرا رنج تو پیشانی نداره ، مگر مرگه که پایانی نداره ، اگه بختم به بختک رو نمی داد ، عجم عمری به اون یارو … ( هر که این آتش ندارد نیست باد )
پرده سوم :
ننه دو چشاش صدفه که آب مروارید آورده ، ننه دریاس دامن گل منگلیش ، ننه چروکه مث بیابون ، ننه حنای دستاشه رو کاغذای خط خطیم ، گیس قرمز و دندون طلاش : یادمه تو یه روز جنگی از غروبای قرمزی با پا خودش رفت ، دندون طلاشو درآورد فروخت خرج بچه های زن دایی کرد . نمی شه ننه رو قافیه داد ، هنوز آغوشش تداعیه ، لباش متقال .
کُر:
آدلی آتلی آغ ننه ، بولودلیام یاغ ننه ، اوزن پالتو سئوگی یایاخ ، دایان دون بیرده منه باخ …قارانلیق اییله دولان بایقوش… یامان بایقوش ، یانان بایقوش … قیسا قیسا سوزلری ، داغلی باغلی گوزلری ، سازلی نازلی بیر کول باش ، گوتدی قاشدی قلم داش …
– نه قاشدی ؟
– نه قاشدی نده گوز دی ، گوزل گوروملی …دئوز دی ! بیر قورتوم چای ایچینده / باشماخلی بای ایچینده ، خنجر کامانلی قاشدی ، خَجی یه کیم دولاشدی ؟
– کیم ؟ من ؟ *
شب از شرارت پنهان کاری شتاب شراب بر می گردد من از برودت بمباران های مفعول ، این آغاز سه هفت ساله تصنیف هفت یوسف لاغر در کابوس هفتاد چاه چاق است و ملودی غریب یک بز که گله گیسوانش را به شانه دشت می سپرد .
*سپید سیا کُرّه دار ، ننه یه اسب بالدار ، ابریه چیکه چیکه ، پالتو دراز یه تیکه ، نظرکی ام به ما کن ، اخم ابرارو وا کن ، بوفِ پر از سیاهی ، خوب و بدش تباهی ، قد قصه که تاشه ، داغ باغ چشاشه ، سازه نازته… کودن ، انتلکتوئلیدن ، – چه ؟ شبرو ؟ – نه چش ابرو … صبر بلند ِ بی رو ، تلخ چای شمالی ، قمپز ه دست خالی ، خنجر کشیده ابرو ، کی برده اسم یارو ؟ – : یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن گردد شمامه ی کرمش کارساز من ؟ حافظ مغان |