چند شعر کوتاه ازنادر چگینی
۱
سهم ما گم شدن بود
صدایی میان اصوات
اما تا لب تر کنی
ما هم اتفاق خواهیم افتاد
در یکدیگر
وقتی در چشم هم خیره می شویم
۲
تیرگی آغازم بود
در
ابتدای روز
که آفتاب قرینه ایی زیبا داشت
پای دیوار
وقتی پیاله سایه می گرفت
با سهم خالی یک معلوم
۳
هوای سنگینی دارد
مجال این شهر
هم اوقاتی را که دود می شوم
قدم
قدم
عادت بیهوده ی خیابان
سطر سطر تنهایی
وکلمه
کلمه
چراهای بی جواب
دیروز تنها چند دلهره آنطرفتر زیبا شدم
در اتفاق زنی
که از کوچه های ارغوانی می آمد
ابدیتی یکدست آبی
امروز به گمانم
خیالی قهوه ایی خیال ماندن دارد
در بهت این سکوت
هم در پیاده روهایی
که او را در من راه می رود.
۴
سربه هوایی دارد
این من
که به دیگر خود رسیده
با معلومی در دو نیمه ی خالی
چه مردی
که در ابتدای یک رز سرخ می ماند
چه زنی
که همه یک قاره کشف تازه ست
پای همین سطر
وقتی از میخک های پیراهنش عبور می کنم
این متن شیطانی ست
وتو نیستی
با من که خاکستری مانده ام
در نیمه ی یک هنوز
باقی
تنها
تنهایی ست
با زمستانی که چشم سفیدی می کند