شعری از شروین شیروانی خیرخواه
تبعید به ابدیت خودم
منم از خودم به خودت
کلید انداخته ایی،
مانده ام میان انفرادی
که برای جفت مان پتوست
رفته ایی شکم یخچال را پر کنی
آمده ایی با انگشتانی که دار شده اند
و من هنوز در انفرادی ام
واژه هایی زیر لبت جاسازی می کنی
تنگ/گشاد
گره ها را باز می کنی
یخچال سیر می شود
به ملاحظات
به ملاقاتم نگاه می کنی
با مرغانه هایی که چشم های تابه شده اند
و من از پتوی مان
به خودم تبعید
بوسه می اندازی تا
باز شوم
ولی کلیدهایت سمت کوچه جامانده