.
.
طارق الکرمی
طارق الکرمی، متولد سال ۱۳۵۴ در شهر «طول کَرم» فلسطین است. این شاعر ۴۳ ساله تحصیلات خود را در دانشگاه النجاحِ نابلوس به پایان رساند. شعرهای او بیشتر حاوی زندگینامهی شخصی او هستند. رد پای پدر، دختر و همسرش در شعرهایش مشهود است. همچنین هویت واژهی وطن «فلسطین» نقش بسزایی در شعرهای این شاعر صلحطلب دارد. شعرهای زیر از کتاب آنتولوژی شعر فلسطین؛ «پرنده سنگ نیست» انتخاب شدهاست.
اسطورهی غرور
طارق الکرمی
نه ریچارد اسب شیردل
نه اسب الکساندرای بزرگ
نه غرش اسبان رُم، فاتح سرزمین جنیان
نه افسانهی جاویدانِ اسب تروا
تمام اسبهای جهان
ناکامِ غرورند
و فرجامشان
زمین خوردن
با گلولهای مهربان است
مگر اسبی که پدر برایم خرید
اسب من
اسب چوبی من
فقر
تمام وایاگراهای دنیا
نخواهند توانست
اقتصاد را سر پا
نگهدارند
پیراهن خواب دخترم
پیراهنِ خوابی از آب، به دور تو پیچاندند
پیراهنِ بلندی که آن را چون باد حس خواهی کرد
با نقشِ دو پاندا بر آن
و صبح
آن دم که میگویم صبح به خیر
دو پاندا روی پیراهنت خمیازه میکشند
به سمت من میپرند
بازی میکنیم
و خرسهای پاندا مرا دست میاندازند.
برگردان : سمیرا نورورزی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رابرت فراست
رابرت فراست (۱۹۶۳-۱۸۷۴) شاعری ست که در عین توصیفاتِ بکر چشم اندازها، اندیشه های فلسفی را در شعرهایش می نمایاند. چنانچه در شعر راه نرفته می بینیم او شکی فلسفی را با شواهد عینی در طبیعت تشریح کرده است و به موشکافی و جزء نگری از یک تصویر ساده ای بینشی فلسفی ساخته است.
ازراپاوند که نظریه پردازان شعر قرن بیستم بوده است، در ستایش شعر فراست و اهمیتِ او نوشته است. در این ترجمه به روز کردن زبان شاعر و بازنویسی آن در لحظه ی اکنون مد نظر مترجم بوده است آنچه که آن را برای نسل امروز و در فارسی امروز خواندنی کند، پاره ای از تعبیرها به شکل آزاد و با تغییراتی چند از زبان مبداء ترجمه شده اند، مترجم کوشیده است که لحظات شعری را در زبان مقصد حفظ کند.
The Road Not Taken
BY ROBERT FROST
Two roads diverged in a yellow wood,
And sorry I could not travel both
And be one traveler, long I stood
And looked down one as far as I could
To where it bent in the undergrowth;
Then took the other, as just as fair,
And having perhaps the better claim,
Because it was grassy and wanted wear;
Though as for that the passing there
Had worn them really about the same,
And both that morning equally lay
In leaves no step had trodden black.
Oh, I kept the first for another day!
Yet knowing how way leads on to way,
I doubted if I should ever come back.
I shall be telling this with a sigh
Somewhere ages and ages hence:
Two roads diverged in a wood, and I—
I took the one less traveled by,
And that has made all the difference.
Dust of Snow
BY ROBERT FROST
The way a crow
Shook down on me
The dust of snow
From a hemlock tree
Has given my heart
A change of mood
And saved some part
Of a day I had rued
راهِ نرفته
دو راه ست در بیشه ای پائیزی
از هم جدا و از هم دور میشدند، حیف که نمیشد از هر دو گذر کنم
و من تنها رهگذر این راه بودم
پس زمانی چه طولانی صبر کردم
و به یکیشان تا میشد خیره نگریستم
تا آنجا که جاده را پوششی گیاهی پوشاند
اما از راه دیگر رفتم،
که کششی شبیه آن دیگری داشت در صورتِ ظاهری اش
بهتر می شد اگر که
در آن گذرِ سبز لباسی ازعلف به تن میکرد
شاید که کسی بگذرد از آن
و شبیه آن دیگری شود که تن پوشی ازعلف پوشیده بود
آن روز صبح گستره ای از هر دو راه پیشِ چشمانم یکسان بود
و جاپاها برگ ها را لگد کوب نکرده بودند
حیف،
بر سرِ این دو راهی
راه اول را برای روزِ مبادا گذاشته بودم
گرچه می دانستم که راه ها به همدیگر ختم میشوند
و راه را راهی ست از پسِ یک راه دیگر
در تردید بودم که آیا می بایست برگردم
باید این را با تو بگویم با آه
:جایی در پسِ پشت سالها
دو راه در درختزار از هم جدا شدند
و من آن یکی را برگزیدم
که کمتر کسی از آن گذر کرده بود
.و این سرنوشتم را تغییر داد
گردی از برف
جوری که یک کلاغ
از درختِ شوکران
تکان داد
گردِ برفها را بروی من
به قلبم سپردهست
و فضا را تغییر داده است
و قسمت هایی از روز
که به اندوه گذشته را
.نجات دادهست
برگردان: رزا جمالی
رُزا جمالی، شاعر، نویسنده، نمایشنامه نویس، مترجم، پژوهشگر و منتقد ادبیست. از او تا کنون بیش از پانزده عنوان کتاب در زمینههای مختلف منتشر شده است. او دانش آموخته ی کارشناسی ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر و کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران است.