مایکل فرین برای اولین بار در ایران: رمان «جاسوسها»
رمان «جاسوسها»، اثر مایکل فرین با ترجمه کیهان بهمنی توسط نشر چترنگ وارد بازار کتاب شد.
این اولین رمانی است که به قلم این نویسنده در ایران منتشر میشود. از فرین پیشتر دو نمایشنامه «کپنهاگ» و «دمکراسی» به فارسی برگردانده شده بود. در میان رمان های این نویسنده رمان جاسوسها که در سال ۲۰۰۲ نوشته شده است، موفق به دریافت دو جایزه ادبی مهم شده است: جایزه وایت بِرِد (۲۰۰۲) و جایزه نویسندگان کشورهای مشترک المنافع (۲۰۰۳).
در رمان «جاسوسها»، راوی مردی است که خاطرات خود را از سالهای جنگ جهانی دوم روایت میکند. او در آن زمان کودکی کنجکاو بوده که در حین بازی با رفیقش درگیر ماجراهایی جدی میشود.
مایکل فرین، نویسنده، نمایشنامهنویس و مترجم انگلیسی در سال ۱۹۳۳ در حومه لندن به دنیا آمد. این نویسنده عمدتاً طنزنویس در بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۲۰۰۶ موفق به دریافت نزدیک به بیست جایزه ادبی در بخش های نمایشنامه و رمان شده است که این موضوع نشان دهنده جایگاه ویژه او در ادبیات انگلستان است
درگذشت سعید آذین
درگذشت سعید آذین
سعید آذین، شاعر و مترجمِ آثار ادبی از زبان اسپانیولی درگذشت. مراسم نکوداشت و ترحیم روز یکشنبه ۴ مهر برگزار شد.
سعید آذین، متولد بهمنماهِ ۱۳۳۲، مترجم زبان اسپانیایی با انجام ترجمههای تخصصی، شاعران زیادی مانند خوان رامون خیمنس، فدریکو گارسیا لورکا، لینا سرون و… را به ایران معرفی کرده است.
علاوه بر سابقه همکاری با نشریههای گوهران، نافه، آزما، بهعنوان دبیر بخش ترجمه، کارشناس و مجری برنامه رادیویی «جهان ترجمه»، شبکه فرهنگ رادیو را نیز در کارنامه خود دارد.
تشکیل انجمن ادبی ایران- ایتالیا
تشکیل انجمن ادبی ایران- ایتالیا
به منظور ارتباط بیشتر نخبگان، نویسندگان، شاعران، صاحبنظران ایران و ایتالیا و شناخت متقابل مردم دو کشور از تحولات ادبی معاصر، انجمن ادبی ایران و ایتالیا تشکیل شده است.
نخستین جلسه این انجمن با حضور و همفکری جمعی از نویسندگان و مترجمان در روز شنبه (۲۷ شهریور ماه) در مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب تشکیل شد.
براساس تصمیم این انجمن بهزودی نشریهای دو زبانه برای انعکاس تحولات ادبی دو کشور بهصورت مشترک منتشر خواهد شد. همچنین با توجه به اینکه در سال آینده که ایتالیا مهمان ویژه نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران است، مقرر شد برنامههای نوینی برای همکاریهای مشترک ادبی طراحی و اجرا شود.
آخرین رمان اورهان پاموک: «زنی با موهای قرمز»
آخرین رمان اورهان پاموک نویسنده مشهور ترکیه ای با ترجمه رویا پورمناف به فارسی، از سوی نشر هونار منتشر شده است.
“زنی با موهای قرمز” که اکنون در ترکیه به چاپ پنجم رسیده، از روز شنبه ۳ مهر با فروش نخستین نسخهها در شهر کتاب مرکزی، بهصورت رسمی وارد شبکه توزیع در سراسر کشور میشود.
«زنی با موهای قرمز» در بستر دو افسانه مهم شرق و غرب اتفاق میافتد: «رستم و سهراب» فردوسی (کشتن فرزند) و «اودیپ شهریار» سوفوکل (کشتن پدر). این رمان مخاطب را به ۳۰ سال پیش و به داستان عاشقانه یک جوان دبیرستانی در یک دهکده کوچک و گناه بزرگ انسانی میبرد. از یکسو زندگی عاشقانه، حسادت، احساس مسئولیت و آزادی خواهی قهرمان جوان را توضیح داده و از سوی دیگر روابط بین پدران و پسران، حکمرانی و فردی آزاد بودن را با توجه به تمدنهای مختلف شرح میدهد.
گفتنی است فرید اورخان پاموک که در ایران به اورهان پاموک معروف شده است، نویسنده و رماننویس اهل کشور ترکیه و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۰۶ است. او نخستین ترکتباری است که این جایزه را دریافت کردهاست.
چند شعر از نادر احمدی( شاعر افغان)
چند شعر از نادر احمدی( شاعر افغان)
فرخنده
فرخنده داشت از خیابان رد می شد.
چشم ها، دست ها و پاها هم با سنگ اش زدند، هم بنزین بر تن اش ریختند و هم با ماشین از روی جنازه اش رد شدند تا بفهمانند که کابل پایتخت افغانستان است.
به این دست هایی که دُم شان را گاز می گیرند
تنها همهمه نمی پاشند
بنزین و
کبریت می آورند
و سنگ را مرتکب قتل عمد می کنند
پوزبند بزن!
پاهایی را
که دنبال دوربین گوشی های همراه پارس می کنند
راه می افتند
شکم ها بشکه ای اند در کوچه
بدون سفسطه
دُم ندارند می روند با دُم
گاز می گیرند حتی چیزی را که قورت داده اند
پوزبند بزن!
انگشت هایی را که فقط به اِزار* بندند
جدولی اند کثیف
آب بینی از روی آستین شان می سُرد
بالا
کجاست
بالا
وقتی سطح نفس کشیدن
پایین است این هوا
عقبگرد می چرخد این خیابان
بر بیشتر از یک پاشنه نمی چرخد
با این وضوح
دارد هیچ کس جرأت نمی کند
به اندازه ی سنگی
آب را سمت رنگ آبی اش بغلتاند
و شکل باد را
پیش از وقوع تغییر دهد
ببینید!
این ماهی چقدر سرخ نمی پرد مگر از ماهیتابه
از زهر فلفل و روغنی که قل می خورد
از زخمی که در قلاب جا مانده
صورتش سمت شعله هاست
و زیبایی اش
از چاقو بر می گردد
هم اکنون
لحظه ی اصابت لیوان
با کف موزاییکی آشپزخانه در من شروع شده
امسال فروردین کجاها که نیست
زمین مگر نمی داند
چرا گل سرخ این قدر “فرخنده” است این روزها!؟
٢۵/٠٣/٢٠١۵
آدلاید
*اِزار: تنبان، پیجامه. بخشی از لباس سنتی افغانستان
ساعت بیست و سه شب هنوز هست
آخرین دقایق یک شنبه
کج کج می خندد
ساعت بیست و سه ی شب
نخوابیده هنوز
این لامپ کم نور که پا در هوا نیست
با نخی آویزان از لبه ی یک سطل
تمام رنگ ها لو نمی رود
عبور ماشین از خیابانی
با خط کشی های سفید
محکم تنه می زند به ساعت
بخشی از ذهن من:
کوهی حامله وسط ترس
دستمال کاغذی
مچاله شدن اش را
پنهان نمی تواند
آخرین استکان خشک می شود در جاظرفی
بدون انگشت هایم
شما بالاجبار از ذهنم بیرون آمدید
آخرین ثانیه های یک شنبه
زل زده به چهره ی خواب
با یک تخت فاصله
صدای باد و پنجره چسپیده اند به دیوار
و
گلوی خشکیده ی ساعت
دارد شکل واقعی نشستنم را بهم می ریزد
ده دقیقه ی آخر
جوراب های نشسته ی دیروز اند
با واژه ها می آیند روی صفحه کلید
می خواهند منجر شوند به من
قسمت خاکستری مغزم کجاست
که نبودن شما را تحریک کند؟
کاری نیست
جز قورت دادن دو تا قرص
و رسیدن به اولین لحظه ی دوشنبه
نمی دانم
نشستنم زیر نور لامپ را کدام ثانیه
بهم می ریزد؟
یا اگر سرم را برگردانم
کدام کلمه منتظر تجزیه ی من است؟
٢٩/١١/٢٠١۵
آدلاید
دُم سگ شدن
آن اگزوز ماشین
بلانسبت دریای کابل
زیر دمبالچه ات چه کار می کند؟
ببین!
یک روزنامه تیتر زده:
تاس ها
با دمبالچه ی شان روی دیوار می نشینند
و کلمات را جنوبی تلفظ می کنند
این اگزوزها
از جاده ی نادر پشتون*
به گذرگاه خیبر* می روند
تنبان* ات بوی باروت می دهد
انصاف نیست
اگر پوزه ات را نبرند به چرا در پشاور
احتمال دارد
بگرام* با ارتفاع زیادی
زیر شیرگل* هایی برود
که اشتباهی رفته بودند بدخشان
امشب
طبق معمول
هواپیمایی
از روی پل سوخته* می گذرد
و کراچی وان* پیر
نسوار*ش را رأس ساعت می گذارد زیر لبش
و شیارهای صورت اش
با غلظت تمام زده بودند زیر خنده
دهان کوچه ها را خالی کن
از تلفظ حرف غین*
دمبالچه ی تو ادامه ی وزیرستان* است
در اولین شب زایمانش
و دُم سگ شدن، شده باشد باید
بر برف های گم شده از این شهر
لکه ی نشستنت باقی ست
١۴/١٢/٢٠١۵
آدلاید
شرح چند واژه:
نادرپشتون از خیابان های معروف کابل که نام حساس برانگیز دارد
گذرگاه خَیْبَر: مرز کوهستانی میان افغانستان و پاکستان
تنبان: پیجامه و بخشی از لباس سنتی افغانستان
بگرام: منطقه ای در شمال کابل که پایگاه نظامی امریکا در آن قرار دارد
شیرگِل: گلی چسبان و سنگین. در زلزله ی بدخشان بخشی از زمین به صورت شیرگِل حرکت کرد و بسیاری را به کام مرگ فرو برد.
پل سوخته: پلی در منطقه ی غرب کابل. جایی که معتادان زیادی را در خود جای داده است.
کراچی وان: گاریچی
نسوار: ناس
“غین” اشاره به اشرف غنی رئیس جمهور کنونی افغانستان دارد که در میان مردم به نام “غین” یاد می شود در برابر رقیب سیاسی اش دکتر عبدالله عبدالله که به نام “عین” یاد می شود.
وزیرستان منطقه ای است پشتون نشین در پاکستان و همجوار افغانستان.
نارنجی
هفت جفت کفش جوان با اکسیژنی روشن از دشت برچی، محله ای در غرب کابل، با مینی بوسی نرسیدند به تلویزیون طلوع. دو چشم سرمه دار با جلیقه ی انتحاری زد به قلب مینی بوس و آن هفت سرنشین با هندسه ای پاره پاره بازگشتند. مریم ابراهیمی یکی آن ها بود.
چشم ها پرتقال بودند
استخوان گونه ها
حروف نام
حرف که می زدی
کلمات
از درخت پرتقال بالا می رفتند
و انگشت های تو
دیوارهای محله ی وزیراکبرخان* را
نارنجی می نوشت
صبح چهار شنبه
وقت راه افتادن آن بوت* های مشکی
از دشت برچی*
هیچ کس
به اضطراب پاندول ساعت
توجه نکرد
نشد
پنجره ی پلاستیک گرفته را
از تگرگ کابل نجات دهی
مادرت
پرنده ای
گیر افتاده در سیم های خاردار دو مرز
طبیعی است
گوزن ها
مرگ در بالاترین قله را
انتخاب می کنند
بهترین میوه
همیشه
ساکن بلندترین شاخه است
درخت پرتقال در دشت برچی
مریم در دشت برچی
مریم در دوربینی
که از چشم هایش پیر می شود
مریم در مینی بوسی که دیگر نیست
مریم
که به شبکه ی تلویزیونی طلوع
نان می دهد
٢۶/٠١/٢٠١۶
آدلاید
وزیراکبرخان : از محله های مرفه نشین کابل
بوت: اینجا کفش پاشنه بلند زنانه منظور است اما در کل بوت یعنی کفش چرمی اعم از مردانه یا زنانه.
دشت برچی: منطقه ای در غرب کابل که عمدتا قوم هزاره در آن ساکن اند.
آب ها غرق شده بودند
اولین زنی که مرا بوسید
لب های تو بود
و پوستم را
بدون هیچ پیراهنی
گاز گرفت
صدا
نه از در می آمد
نه از دیوار
صدا همان تختخوابی ست
که خاورمیانه را میان بازوانمان جا داده بود
و ملافه ها را
بر شعله های تن می دواند
بگذار!
آن دهان
اولین تجربه ی رفتن یک مرد به دریا باشد
آب ها غرق شده بودند
نگفتی
ماهی ها
به کدام اقیانوس باید می گریختند؟
٢٢/٠٣/٢٠١۶
آدلاید
داستایوفسکی
این تو نیستی که رو به رویم نشسته
کلمات را در ذهنم جا به جا می کند
و پُر است از همفری بوگارت در کازابلانکا
باد
اولین مهاجر جهان
دور افتاده از معشوقه اش
این داستایوفسکی است
با چشمانی نافذ
انگشت های قلمی
و بالاپوشی به رنگ مسکو
نشسته رو به روی من
تا شخصیت جدیدی خلق کند
صورتی مرتعش
چشم هایی کاملا گود افتاده
ایستاده
در خیابانی به اندازه ی برف
این که با واژه ها در افتاده
من نیستم
کلماتی است
که از آن انگشت ها شروع شدند
تکلیفم
در هوای بدون بوسه چیست؟
هوا از دیماه گذشته
و برف
صدای پنجره را تغییر داده است
می خواهم بفهمی
امروز یازدهم دسامبر است
جنایت و مکافات
سطر سطر لبی است که در دهانم جا مانده است
این دوست داشتن
رفتن در ذهن داستایوفسکی
و زندگی با کلماتی است
که از زادگاه شان تا سیب ری را تجربه کرده اند
١١/٠١٢/٢٠١۵
آدلاید
گزارش اختتامیه جایزه شعر تجربه گرا
اتفاقاتی نو در اختتامیه دومین دورهی جایزۀ شعر تجربهگرا (آوانگاردها)
اختتامیه دومین دورهی جایزۀ شعر تجربهگرا (آوانگاردها) در کتابفروشی بوکلند مجتمع پالادیوم در حالی برگزار شد که به گفته دبیر جایزه، احمد بیرانوند، سایت آوانگاردها اعلام حضور جدیدی داشت:
تبدیل جایزه آونگاردها به جایزۀکتاب شعر سال
۱ـ شاعران آوانگارد ایران، هیأت علمی سایت آوانگاردها میشوند:
سایت آوانگاردها در اقدامی تازه پس از گذشت چهار سال از فعالیت سایت، مجدانه به تخصصی کردن گرایشهای ادبیات آوانگارد میپردازد. در همین راستا شاعران تأثیرگذار امروز ادبیات ایران هیأت علمی سایت را برعهده خواهند گرفت.
شمس آقاجانی، محمد آزرم، لیلا صادقی، علی قنبری، رویا تفتی و شیوا مقانلو(در هیأت تحریریه) نظارت بر مطالب، جهتدهی به اهداف سایت و افقهای جایزهی ادبی را در دستور کار قرار میدهند و با رویکردی نو مسیر تازۀ سایت را ترسیم خواهند نمود. در اولین گام جایزه شعر آوانگارد به جایزه کتاب شعر سال تغییر یافت.
۲ـ رونمایی از دوماهنامه آوانگاردها:
سایت اینترنتی آوانگاردها به مجله اینترنتی تبدیل خواهد شد که به صورت دو ماه یکبار مقالات و آثار تخصصی شعر را پوشش خواهد داد. شماره اول این مجله همزمان با اختتامیه دومین دوره جایزه شعر تجربهگرا منتشر شد. بخش اخبار، یادداشتها و معرفی کتاب در این مجله به صورت هفتگی بهروز خواهد شد.
۳ـ داوری و نتایج دومین دورهی جایزه شعر تجربهگرا:
بیش از ۲۵۰۰ اثر به دبیرخانه سایت آوانگاردها برای شرکت در جایزه شعر تجربهگرا ارسال شد که با کمک و بازخوانی شاعران جوان و پیگیر شعر معاصر: الهام حیدری، کتایون ریز خراتی، سمیه طوسی، احسام سلطانی و …غربال گردید.
داوری نهایی توسط شاعران و منتقدین: هوشنگ چالنگی، شمس آقاجانی و گراناز موسوی صورت گرفت. این در حالی بود که با اینکه نفرات برتر به صورت مشخص از طرف داوران اعلام نگشتند اما براساس امتیازات، سه نفر شایسته تقدیر شناخته شدند: سهیل نصرتی از گرگان، میلاد کامیابیان از تهران و مجید موسوی از اصفهان شاعران تقدیری این جایزه بودند.
در برنامه اختتامیه ده نفر از راهیافتگان به مرحله نهایی در حضور شاعران و نویسندگان مطرحی چون هوشنگ چالنگی، شمس آقاجانی، محمد آزرم، لیلا صادقی، علی قنبری، رویا تفتی و شیوا مقانلو و… به شعرخوانی پرداختند.
از این شعرخوانان جوان می توان به نسترن اخلاقی، میثم خالدیان، مجتبی نهال، هوشنگ گراوندی، گیتی شمسی، محمد عجم حاجمحمدی و … اشاره کرد.
۴ـ شعرخوانی هوشنگ چالنگی و قرائت بیانیه هیأت علمی توسط لیلا صادقی:
در آغاز مراسم شاعر پیشکسوت شعر معاصر، هوشنگ چالنگی به شعرخوانی پرداخت و در مورد شعرهای ارسالی به جایزه ادبی صحبت کرد.
در ادامه لیلا صادقی از طرف هیأت داوران به سخنرانی پرداخت و ریشههای آوانگاردیسم و جلوههای آن در شعر آوانگارد ایران را به صورت اجمالی مورد بررسی قرار داد.
۵-گزارش جایزه و رویکرد جدید سایت
احمد بیرانوند دبیرجایزه شعر تجربهگرا و مدیر سایت اوانگاردها به جمع بندی برنامههای آتی سایت پرداخت و میل به تخصصی شدن و برخورد جریان شناسانه ای را که سال ها پیش در دوره اول جایزه وعده داده بود، در آستانۀ تحقق دانست.
۶ـ تقدیر از شاعران پیشگام شعر آوانگارد ایران:
یدالله رویایی و رضابراهنی
محمد آزرم از طرف هیأت علمی اقدام به اعلام دلایل انتخاب چهرههای شاخص شعر پیشرو ایران پرداخت که در آن یدالله رویایی و رضا براهنی مورد خطاب قرار گرفته بودند.
لوح و تندیس آوانگاردها توسط آقایان هوشنگ چالنگی، شمس آقاجانی، علی قنبری و محمد شیروانی به خانواده این شاعران پیشرو اهدا شد و در ادامه علی قنبری اقدام به خوانش متن لوحها نمود. طراح تندیس ها خانم مریم احساتی عکاس و گرافیست است.
۶ـ تندیس، لوح تقدیر و جوایز نفرات تقدیری توسط خانمها لیلا صادقی، رویا تفتی و شیوا مقانلو به برگزیدگان تقدیم شد.
طراحی لوح و تندیس آوانگارد را مریم احسانی(گرافیست -عکاس) به عهده داشت.
ابراهیم عالی پور شعر آخرش را سرود!
ابراهیم عالی پور شعر آخرش را سرود!
ابراهیم عالی پور، شاعر و منتقد جوان اهل ایذه، در سن ۲۵ سالگی خودکشی کرد.
وی روبروی بیمارستان در ماشین شخصی به سر خود شلیک نمود.
یادش برای شعر گرامی باد.
شعری از او
جمجمه ام را از جنوب پر میکنم
که هیچ یکتان
متعارف با حدس هایم نیستید
که جابجای ارتفاع این دوستت دارم
حجم ضروری خلوتی را به خاطر بیاورم
می بوسم
تمام پرنده هایی که از تنت می افتند
و نفسم که تنگ می شود
دست به اعتراف گیس هایت میبرم
متروکه از حال و روزم بالا زده است
با صورتی به پایان رسیده
تاریدن های عبوس عنکبوتی عصبی
توی ناپاک تمام دهانم
نفست را برای گیج کردنم
مشروب کن عزیزم
و بعد آهسته ریشه بزن در تمام حجم مریضم
و گوش کن…
صدای غریبی می آید مگر نه؟
ایو بون فوا دیگر نیست!
ایو بون فوا، شاعر مشهور معاصر، مترجم و منتقد ادبی شناخته شده فرانسوی در سن ۹۳ سالگی درگذشت.
آثار این نویسنده بزرگ به دهها زبان خارجی ترجمه شده و خود او نیز مترجم آثار نویسندگان بزرگی از جمله شکسپیر ،ییتس، پتراخ و جورج سفریس بود.
این نویسنده پرکار که خالق بیش از ۱۰۰ کتاب بوده است در طول دوران طولانی کارش همواره به عنوان یکی از نامزدهای دریافت جایزه ادبی نوبل مطرح بوده است.
بون فوا سال ۱۹۳۲ در تور در مرکز فرانسه به دنیا آمده بود و پدرش کارگر راهآهن بود و مادرش در مدرسه تدریس میکرد.
وی در ابتدای جوانی به سورآلیسم گرایش پیدا کرد اما سال ۱۹۵۳ اولین کتابش را به بازار فرستاد که بیانیهای علیه ادبیات معاصر بود. او در دهه ۱۹۸۰ از چهرههای برجسته ادبیات جهان بود و سال ۱۹۸۷ جایزه ادبی گنکور را دریافت کرد.
دایرهالمعارف بریتانیکا از وی به عنوان مشهورترین شاعر فرانسوی در نیمه نخست قرن بیستم نام برده است.
این شاعر فقید تنها در زمینه شعر ۲۰ عنوان کتاب منتشر کرده که آخرینش با عنوان « La Longue Chaine de l’Ancre» یا «لنگرهای زنجیرهای طولانی» سال ۲۰۰۸ منتشر شد.
خواب ابدی برای «بیدار سیاه»
خواب ابدی برای «بیدار سیاه»
آدام اسمال نویسنده و شاعر شناخته شده آفریقای جنوبی در ۷۹ سالگی درگذشت.
اسمال روز بیست و یکم دسامبر سال ۱۹۳۶ در شهر کوچک وسترن کیپ به دنیا آمد. او در دانشگاه کیپتاون به مطالعه زبان و فلسفه پرداخت و بعد به دانشگاههای لندن و آکسفورد رفت و مدتی را هم به عنوان سخنران در دانشگاه فورتهِر سپری کرد. او که از موسسان دانشگاه وسترن کیپ (UWC) بود، اوایل دهه ۱۹۷۰ به جنبش «بیداری سیاه» پیوست و از فعالان آن و چند جنبش دیگر بود.
اسمال بیشتر از همه به خاطر استفاده از زبان آفریکانس (که بیشتر در کشورهای آفریقای جنوبی و نامیبیا رواج دارد و حدود ۶ میلیون نفر از آن استفاده میکنند) در آثارش و نوشتن درباره درماندگی در رژیم آپارتاید شناخته میشد.نوشتههای او از معدود آثار ادبی هستند که به طور مشخص به وضعیت بد زندگی شهروندان آفریقای جنوبی در آن دوران میپردازند. تحلیل اشعار او توسط معلمان و استادان باعث شد آنها فرصتی نادر برای برگزار کردن جلسههای مباحثهای درباره سرکوب بیشتر شهروندان کشورشان به دست بیاورند.
پل استر و چهار جوان موازی
پل استر با چهار جهان موازی می آید
پل استر نویسنده مشهور آمریکایی بعد از هفت سال در ژانویه ۲۰۱۷ جدیدترین رمانش را با عنوان “۴۳۲۱” روانه بازار می کند.
به گزارش خبرگزاری مهر،کتاب داستانِ زندگی پسری با نام فرگوسن را چهار بار به صورت موازی روایت میکند.از خلال این چهار زندگی میتوان جهان قرن بیستم را مرور کرد.پسری که دوباره و دوباره و دوباره میتواند تجربه کند.