شعر کوردی / دو شعر از «ابراهیم احمدی‌نیا»

«زندگی کریستال است و آب خائن»بر خلاف سبز مانتوزنی فرو ریخت             بر صیقل سرامیک!آن‌سوی چلچلیهوس بود و الکلپاساژ برای آبیاری کافی نیست     که زرق‌وبرق است و                             اشکوب!کریستال است زندگی                و خائن است آب  سنگرها پر از سرود ملی و عکس سکسیزمین در تصرف طولانی قبرستانخدایا چرا کامپیوتر بر دوش منو چرا تفنگ در دستان  درختو کی […]

مقاله «طراشعر»

«طراشعر» نویسنده: امین افضل‌پور 1 . مقدمهادبیات گویای زمانه و فرهنگ زیست زمان شاعر است و به عبارتی، با تغییر زمان و فرهنگ تغییر می‌کند که این تغییر تأثیر شگرفی در اندیشه‌های جهان پیرامون شاعر دارد، نحوه‌ی برقراری ارتباط انسان‌ها با عصری که زندگی می‌کنند، از طریق شنیدن و خواندن متن ادبی است که به‌صورت […]

مجله شماره شش (ویژه نامه نوروز 1399)

(احمد بیرانوند و بهاریه: رضا بهادر) سالی که نکوست از … من نکو نبوده ام. در تمامی متن های پیش از من همیشه بهانه ای برای اخم بوده است. این بار اخمی در کار نیست. فقط به تماشا آماده ام. گرچه این ماه ها، راه خانه نمی دانسته ام اما اگر این وطن وطن شود […]

«مسافر» شعری از رضا اکوانیان

شعری از رضا اکوانیان مسافر اتوبوسی که از راه آهن راه می افتد همیشه به تجریش نمی رسد در پارک وی به دختری که بوی نفت می داد هم همین را گفتم سال های زیادی است خشخاش تیغ می زند و سیب گاز نمی زند وقتی مسافری تازه به تخت می رسد پای تخت رنگ […]

شعری از زبیده حسینی

شعری از زبیده حسینی   آلودگی هایی که از درون سرک می کشند به اعتراف چشم ها را به واقعیت ِ رنگ می برند به ریزش ِتناقض و صعود ِ تـأیید به لمس ِ ناگهانی چیزهایی که باید به نور برگردند و سایه شوند فلج شدن ِ عضوی از خانه نقطه ای از مربع که […]

شعری از مهدی نژادهاشمی

شعری از مهدی نژادهاشمی   1- نگاش کن همون جاس فرقی نمی کنه کی راس می گه کی نه! این همون ریل آهنی که خوشبختی منو با خودش برد و دیگه برنگشت چشام همه چیز و می فهمن درد می گیرن ، طوفان می شه درد می گیرن،  بارون می یاد مورچه که باشی! بخوای […]

شعری از لیلا رنجبران

شعری از لیلا رنجبران   فردا خواهم آمد    این روزها  در فال حافظ نمی یابم ات و نه درته  فنجان قهوه ام … می خواهم چند کیسه نمک بردارم  تمام مسیر امامزاده صالح راپیاده بروم و روسری سفیدم را بین کبوتران تقسیم کنم شاید در راه برگشت، تو! پشتِ در، دخیل بسته و منتظرم […]

برای “مرگ در تگزاس” / رحیم فتحی باران

برای مرگ در تگزاس رحیم فتحی باران   Tod in Texas (مرگ در تگزاس) Werner Herzog (سازنده فیلم) …  Prolog                         … .آقای فرماندار .در مورد انسانی که اعدام میشود ،چه میاندشید .هیچ .خدا بزرگ است .خوب وبد ما را می داند … .آقای فرماندار شما در موقع اعدام چه می کنید .در کنار مجرم زانوهای […]

دو شعر از حمید رضا اکبری شروه

دو شعر از حمید رضا اکبری شروه نرگسی به تاریکی می بخشم   خلخال پایت مزامیر می ریزد . که دنبال کسی می گردم زنی ، شبیه خوابهای عیسی ! دست نمی کشم نرگسی به تاریکی می بخشم سیاه مست ! هرچه دارم خلاصه ی رختخوابی ست که در تنهایی اش قهوه را تلخ می […]