ای تاریخ ما را به یاد داشته باش
ای تاریخ ما را به یاد داشته باش
ما چه کسی را به یاد داریم؟ چه کسی را به یاد می آوریم؟ چه چیزی را فراموش می کنیم که رویا (رویایی) به آن برمی گردد؟
هوشنگ از یاد رفته است!
بادیه تمام لذت عمر کوتاهش در نشستن با رویایی بود که هیچ گاه نزدیک نبود. رویا هیچ وقت در دسترس نبوده است! اما حالا که وقت بازخوانی بادیه نشین فراهم آمده باید گفت که دهه های ناخوانده ی بسیاری با ما در نامه های ضمیمه کتاب خوانده خواهند شد.
«منی» که در بادیه نشین در لابه لای تاریخ حرف می زند, عاصی ست. این عصیان او را تنها کرده است و ما ناچاریم در گذر از تاریخ، تنها شویم. تنهایی تنها چیزیست که از خواندن نصیب ما خواهد شد و تاریخ، «تنها» را به یاد خواهد داشت.
احمد بیرانوند
—-
ای تاریخ ما را بهیاد داشته باش
ناشر: افراز
نوبت چاپ: اول
آنکه میخواهد حرف خودش را بزند با خودش بیگانه میمانَد. همهی آنهایی که میخواهند حرف بزنند، با آنهایی که حرفی ندارند بزنند، از درِِ دیگر میروند. این، سرنوشت معمولیِ کسی است که میخواهد غیرمعمولی باشد. و بادیهنشین شاعری بود که از معمول میگریخت.
شاعرِ خردسالِ سالهای سی، که خُردی نمیشناخت، و به آنچه در او میگذشت دُرشتی میکرد. با اندوهی گِران که همیشه همراه او بود، و بیشتر پرچمِ غرورش میشد تا شکنندهی طبع و، طبیعت و، میلِ او.
انسانی بیگانه، شاعری تنها، عاصی، گریخته در مرگ و در مخدّر، مثل همهی نفرینیهای تاریخ، (مُودیها): هدایت، رحمانی، رمبو، بودلر،وانگوگ، آرتو، فاسبیندر…