با مشتی ماه در فکِ پنجره: مجموعه شعر زلما بهادر

با مشتی ماه در فکِ پنجره، مجموعه شعری از زلما بهادر است با شعرهایی‌ از دهه هشتاد و نود که برای اولین بار در این مجموعه منتشر شده‌اند.
نشر سیب‌ سرخ برای معرفی این‌ مجموعه خوانشی‌ جمعی از چند منتقد بر اشعار زلما بهادر را ارائه می‌دهد:
مولف با اقتصاد شدید کلمه ها اشاره هایی به ماهیت زبان داشته و این توفیق را پیدا کرده که به درون ذهن خواننده نفوذ کند. مخاطب تیزبین شعر مدرن، در مواجهه ی اول متوجه می شود که با شعر طرف هست و شاعری جدی را دنبال می‌کند.
زلما نشان داده که چه در فرم و چه در محتوا به دنبال دغدغه های تک‌بعدی معمول نبوده و ما از او شعرهای زبانی می خوانیم، شعرهای مفهومی و دریافتی می خوانیم، دغدغه های زنانه و اجتماعی را‌ می‌بینیم و از همه‌ مهم تر، با پرسش طرف هستیم.
زلما‌ در شعرهایش از زن و زنانگی در زیست جهان خود سخن می گوید نه به عنوان مشاهده گر رنج ها و اضطراب و میراث دار رمانتیسم، بلکه پرسش گر حوادث و تقدیری هست که بر زنانگی می‌گذرد.
شعرها همیشه در حال تجربه‌ی زیستی شاعر می‌باشند به طوری که گاه می‌شود خوانش جامعه شناسانه،روان شناسانه از شعرها داشته باشیم و گاه با نگاه پسامدرن به مقوله ی احساسات اشعار او را بررسی کنیم.
شاعر سعی می کند قراردادهای زبانی شناسایی شده ی مربوط به حوزه ی اندیشه را به خدمت عناصرو عادت‌‌های لحنی و زبانی شعر خود در‌بیاورد تا ظرفیت‌‌‌‌‌هایی را برای به اشتراک گذاشتن با مخاطب شعرهایش ارائه دهد.
یکی از ویژگی‌های شعر زلما بهادر پرداخت روایی آن است به صورتی که این روایت، خرده روایت‌هایی را در لایه‌های خود پنهان کرده است و زبان و تصویر کمبودهای یکدیگر را در اشعار او جبران می کنند.
برترین ویژگیِ زبان شعری زلما شخصیت پذیری تمام اشیا پیرامون زندگی ماست که با زبان و بیانی کاملن شخصی جان می گیرند و زباندار و هوشمند می‌شوند. تمام عناصر و اشیا مابه‌ازای آدم‌هایی هستند که بی خبر از هم درگیر و دار زندگی، غافل از هم و مشغول خویشتن‌اند… در شعر او شاعر کمتر حضور مستقیم دارد و این اشیا و عناصر زندگی شهری هستند که بجای او نقش بازی می‌کنند و دارای شخصیت می‌شوند. این همانا نمادی از زندگی امروزی و نشان دهنده‌ی زندگی تجملی اکنون ماست که روح انسانی را به قتل رسانده است و زلما با آگاهی به روایت‌ این زندگی می‌پردازد.