با آتش از خورشید گفتن / مصاحبه با حسین آتشپرور
با آتش از خورشید گفتن / مصاحبه با حسین آتشپرور
- جناب آتش پرور اگر ممکن است ابتدا از کارها و برنامه های این روزهای خودتان بگویید. از برنامه های انتشار در نوشتا گرفته تا جایزه مهرگان.
آخرین ویرایش[من و کوزه] کتابی در شکل و ساخت داستانی ترانه های خیام که بزودی منتشر می شود و چند کار دیگر کار این روزهایم است.این کتاب جدا از یک کار خلاقه و نگاه دیگر به خیام، از نظر تحقیقات خیلی وقتم را گرفت.
کار دیگری که اجرایی است، نوشتا است که تا حالا ۳۷ شماره در ۴۵۹۲ صفحه منتشر شده.در این ۳۷ شماره ۲۵۵ داستان ایرانی با ۱۱۲۵ صفحه سهم داستان و ۲۱۳۱ صفحه از ادبیات داستانی و در تدارک شماره ۳۸ هستیم.
بخش زیادی از وقتم را مهرگان می گیرد. کتاب هایی که باید خوانده شود.آثاری نه چندان لذت بخش که انسان را گاه غمگین می کند: فراموش نکنیم که با جمعیت ۳۵ میلیونی تیراژ کتاب ۵ هزار جلد بود و حالا با جمعیت۸۰ میلیونی تیراژ ۲۰۰ و ۱۰۰ نسخه داریم با توجه به فربه شدن آمارها و عنوان ها که قبل از هرچیز برمی گردد به نویسنده و سطح کارش که مصیبتی شده برای این که به ظاهر قرار است هرکس کتاب داشته باشد. نتیجه اش سقوط فرهنگ عمومی است و خسارت هایی که به جامعه زده و می زند. از این بابت کار برخی از ناشرین نام دار را که می خوانم، نا امید می شوم، و این رنج مقدسی است به احترام مهرگان.
- کمی برگردیم به عقب. اساس فعالیت شما در نوشتا چگونه شروع شد؟ آن هم با کسانی که گرایش های حجمی در کارنامه شان مشهود است.
از ابتدای داستان نویسی شکل و ساخت برایم گرامی بود. در اولین کارهایم مثل داستان کوتاه اندوه و آواز باران، این امر بخوبی پیداست. داستان هایی متفاوت و فرم گرا هستند.و کسی که اولین بار به فرم در اندوه انگشت گذاشت حسن عالیزاده و بعد محمد مختاری بود. منتها در اندوه اتفاق آن قدر قوی است که فرم را در اولین خوانش در خودگُم می کند. آواز باران اما اینطور نیست.
تمام این حرف هابه این خاطر بود که حجم آن جایی که از شعر نیمایی راهش را جدا می کند و از محتوا عبور و به جانب هنر می رود، یعنی از شعر محتوایی و روزانه به سوی ساخت هنری پایدار می رود، در آن جا دارای شناسنامه می شود. و همین وجه مشترک و ارتباط من و دوستان طیف حجم محمد حسین مدل و منصور خورشیدی شد.
در شکل گیری نوشتا مورد مشورت بودم و در شماره یک با دو مطلب[ کوزه ها در جستجوی کوزه گر] و [ داستان روز باشکوه] حضور دارم و از شماره سوم تا کنون بخش ادبیات داستانی آن به عهده من است.
- از سابقه دوستی تان با منصور خورشیدی شنیده ایم. این دوستی به کی برمی گردد و از کجا شکل گرفت؟
دوستی ما به دهه شصت باز می گردد.به قد فرزندانمان در سال های بارانی. نزدیکی اندیشه در ادبیات و هنر باعث شد فاصله جغرافیا از میان برداشته شود. منصور عاشق بود. هرجا جرقه ای می دید با جان می رفت. حتا اگر این نور در دور افتاده ترین جغرافیا باشد. سابق ما این طور بودیم. وقتی آواز باران در خوابگرد منتشر شد منصور آن را برای نجدی با خود برد. و باعث دوستی من و نجدی شد. البته در این بین نباید نقش دوست سال های دور و نزدیکم مهدی مصلحی و دریادلی های شاعرانه اش را نادیده گرفت. دوستی ما نه تنها در ادبیات و هنر که خانوادگی هست.
- بسیاری منصور را به عنوان شاعر حجم و از پیروان جدی رویایی می شناسند. آیا وجه یا بعد دیگری از او مانده که در پوشش حجم از آن غفلت شده باشد و کمتر از آن بدانیم؟
طبیعت گرایی با رویکرد به حجم وجه غالب شعر اوست. که البته در حجم هضم می شود. علتش هم وجود شریف شیفتۀ خود شاعر است که مانند یک مومن خود را وقف شعر حجم کرد. تا جایی که کارنامه اش را به پای آن ریخت؛ آن وجه از شعرش را که می تواند شناسنامه ی خوب و مستقلی برای شاعر باشد؛ چیزی را که اسم اش را می گذارم طبیعت گردانی عام.
ای کاش منصور قدری از منصور را برای خودِ منصور باقی می گذاشت. این هشدار برای هر شاعری است که برای استقلال شعری او تا از آن موقعیت موجود عبور کند. همچنان که اخوان. شاملو.رویایی. احمد رضا احمدی هرکدام با شعر نو، از شعر نو گذشتند و شعر معاصر را پربار و رنگین کردند.
اگر رویایی تصرف در معیار های زبانی، توجه به زبان و فرم های زبانی، تصویر، ترکیب سازی موسیقایی و توجه به شکل و ساختار در شعر دارد، محمد حسین مدل با فرم گرایی،کشف و شهودی عرفانی، ایجاز در تخیل و تصویر گرایی، با توسعه ی حجم، ویژگی های شعری خود را ثبت و دارای شناسنامه می کند. با گفته های بالا طبیعت گرایی، فرم، توجه به زبان و موسیقی. شعری که ذهنی است اما تصاویر با منشاء عینی از طبیعت، ویژگی های شعر منصورهستند.
- با توجه به حضور و آشنایی نزدیک شما با حجم گرایان، نقش منصور را در شعر حجم و تاثیر آن بر شاعران این گرایش چگونه می بینید؟
منصور به خاطر شیفتگی و عاشقی های بی حدش به حجم، باعث شد که آن را به شکل افقی توسعه دهد. و راه را برای شاعران زیادی به حجم گرایی باز کند.در این مورد از نقش برجسته ی او نمی توان گذشت. از طرفی این وسعت را در وجه طبیعت گرایی حجم هم می شود به آن اضافه کرد.
بیزن نجدی و منصور خورشیدی
- در طی این سالها پرونده مشترک کاری بین شما و منصور شکل نگرفت؟ سیر فعالیت تان از هم تاثیر نپذیرفت؟
تنها چیزی که ما را به هم پیوند می داد زیبایی شناسی های زبان و هنر بود که در هر دو نوع ادبی یعنی شعر و داستان همگرایی دارند. اما در همین دونوع نشانی های بسیار قوی وجود دارد که اثاث کارشان واگرایی است. روایت در داستان و ایجاز که پایه ی زبان شعر نسبت به داستان است.
از این گذشته دور بودن از هم را نمی شود نادیده گرفت. مساله دیگر این که منصور تمام جهت گیری های ادبی اش در حوزه ی شعر حجم متمرکز شده بود. مقوله ای که نویسنده را در حوزه های دیگر بخصوص داستان محدود می کند.البته تبادل نظر و هفکری ها و مشورت های زیادی همیشه با هم داشتیم.
- برای آخرین سوال به عنوان یک دوست چه چیز ناگفته ای از او دراین سال ها با شما مانده است که در خلوت ذهن می توانید با ما در میان بگذارید؟
منصور نه یک دوست که برای من شعر بود. و این در رفتار و کردارش همیشه جاری بود وهستی اش را بر آن گذاشت. محبت و انسان دوستی بی نظیری داشت. هنوز نمی خواهم باور کنم که رفته است. با خودم می گویم به سفر رفته بر خواهد گشت. همچنان که در تمام این سال ها به انتظار نشسته ام تا خیلی ها برگردند. از این بابت دیگر نمی خواهم به شمال بروم. و پایم را به بهشهر بگذارم. بهشهری که منصوری در آن نیست. شهر یا شمالی خالی از شعر.